عشــــــــــــق شکستـــــــــــــه
درد ودل عاشقانه


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

تفاوتهای جالب چپ دست ها وراست دستها

واقعیت این است که حدود ۹۰ درصد از مردم راست دست بوده و فقط ۱۰ درصد چپ دست هستند.یک نکته خیلی مهم که لا‌زم است به آن توجه داشته باشید این است که، غالب بودن طرف چپ یا راست،‌ در مورد کل بدن صادق است.اگر کمی دقت کنید،‌حتما متوجه خواهید شد که با یک گوش بهتر از دیگری می ‌شنوید و یا با یک چشم بهتر از چشم مقابل می‌ بینید. پس باید توجه داشته باشید که غالب بودن یک قسمت از بدن یک مورد عمومی است که در مورد تمامی قسمت‌ های جفت بدن صدق می‌ کند.این که دقیقا چرا یک نفر راست دست ‌و یا چپ دست می ‌شود، هنوز به ‌صورت یک راز باقی مانده است ولی برخی نظریه‌ ها در این مورد وجود دارند. یک نظریه، ترشح زیاد هورمون ‌های جنسی قبل از تولد را عامل چپ دست شدن افراد می ‌داند.

 

از سوی دیگر، محققان دانشگاه دانشگاه کالیفرنیا آمریکا معتقدند که چپ دست و یا راست دست شدن افراد تا حد زیادی توسط ژنتیک تعیین می ‌شود

طبق نظر این محققان، یک ژن اختصاصی جهت راست دست شدن وجود دارد که چنانچه فردی آن را به ارث ببرد، ‌راست دست می ‌شود. نکته جالب این است که حتی در صورت عدم وجود این ژن باز هم معلوم نیست که آن شخص حتما چپ دست شود. یعنی امکان راست دست شدن وی هنوز وجود دارد.

افراد راست دست به‌ طور مشخص نیمکره مغزی سمت چپ شان بزرگ تر است. در ۹۵ درصد از افراد راست دست قابلیت ‌های تکلمی در نیمکره چپ مغزی وجود دارد. در حالی که بر اساس پژوهش‌ های دانشگاه کالیفرنیا، دو نیمکره مغزی‌ در افراد چپ دست اندازه مشابهی داشته و موجب ایجاد ساختار مغزی منعطف ‌تری می ‌شوند.

این در حالی است که تنها در ۷۰ درصد از چپ دست‌ ها قابلیت‌ های تکلمی در نیمکره مخالف (راست) قرار دارد. این طور به نظر می ‌رسد که احتمالا عدم وجود ژن راست دستی، به مغز این افراد اجازه می‌ دهد تا به ‌طور مساوی و متناوب با مغز راست دست‌ ها رشد کند. نیمی از افراد باقی مانده از هر دو گروه چپ ‌دست‌ ها و راست دست ‌ها از هر دو نیمکره مغزی‌ شان استفاده می ‌کنند و بر طبق بررسی ‌ها، این ‌گونه افراد از هوش بالاتری برخوردارند.

علاوه بر این، دیده شده است که رابط مغزی‌ بین دو نیمکره در افراد چپ دست ۱۱ درصد بزرگ ‌تر از راست دست ‌ها است که نشانگر ارتباطات قوی‌ تر و عمیق‌ تر دو نیمکره در پردازش اطلاعات است.

پروفسور گلین ‌هامفریز معتقد است که در افراد راست دست‌، ‌نیمکره راست تصویر کلی را می ‌بیند و نیمکره چپ بر روی جزئیات آن تصویر تمرکز می ‌کند در حالی که این موضوع در مورد چپ‌ دست‌ ها وجود ندارد.

وی همچنین معتقد است که آسیب و تخریب مغزی می‌ تواند احساس درک انسان ‌ها از جزئیات را در افراد راست دست‌ و چپ ‌دست به ‌طرق مختلفی تحت تاثیر قرار دهد.

یک موضوع بسیار جالب دیگر در مورد چپ دست‌ ها این است که بر اساس تحقیقات دانشگاه دوبلین، درآمد کارگرهای چپ ‌دست حدود ۴ درصد بیشتر از راست‌ دست‌ هاست.

پژوهشگران این دانشگاه بر این باورند که چپ دست ‌ها به ‌ویژه مردان در مواجهه با یک موقعیت جدید خود را راحت‌ تر تطبیق می‌ دهند زیرا در استفاده از سمت‌ راست مغزشان واردترند.

این ها جزء مواردی هستند که باعث می ‌شوند تا چپ ‌دست‌ ها بیشتر در نزد رئیس شان محبوب باشند.

چپ دست ها بیشتر می ترسند

نتایج تحقیقات پیش از این نشان داده بود که افراد چپ ‌دست، نسبت به راست ‌دست ‌ها سازگاری بیشتری دارند. یک فرد چپ ‌دست بسیار راحت تر از یک فرد راست ‌دست می‌ تواند از دست راست خود برای انجام کارها استفاده کند. به نظر می‌ رسد افرد چپ ‌دست به سرعت قادر به تعویض و دگرگزینی هستند.

اکنون روانشناسان در یک مطالعه جدید می گویند افراد چپ دست در مواجهه با شرایط و موضوعات ترسناک، بیشتر دچار وحشت می شوند.

این روانشناسان پس از نشان دادن یک کلیپ ترسناک به دو گروه از افراد چپ دست و راست دست در نهایت شگفتی متوجه شدند که پس از تماشای این کلیپ افراد چپ دست بیشتر از راست دست ها می ترسند.

حدود ۱۰ درصد جمعیت جهان چپ ‌دست هستند. ترکیب ژنتیکی که باعث غلبه چپ ‌دستی بر راست دستی می ‌شود، ژن ?LRRTM نام دارد. افرادی با مقدار بیشتر این ژن، چپ ‌دست هستند. مراکز گفتاری افراد چپ‌ دست و راست‌ دست در قسمت چپ مغز قرار دارد. قسمت چپ مغز روی هماهنگی قسمت‌ های مختلف و فرامین و دستورات متمرکز است، در حالی که قسمت راست مغز روی مفاهیم و احساسات کنترل دارد. تعدادی از افراد نیز با هر دو دست کار می ‌کنند.

این روانشناسان خاطرنشان کردند که هرچند راست دست ها هم پس از تماشای این کلیپ ترسیده بودند اما شدت واکنش ترس و وحشت در آن ها خیلی کمتر از افراد چپ دست بود.

دکتر کارولین چووهاری از متخصصان دانشگاه کوئین مارگارت در ادینبورگ در این باره متذکر شد: ما در واقع برای این شرکت کنندگان بخشی از فیلم سکوت بره ها را به نمایش گذاشتیم که مطمئن بودیم، حالت ترس را در بیننده ایجاد می کند.

پس از پایان نمایش، فیلم را روی هر دو گروه شرکت کننده بررسی کرده و متوجه شدیم چپ دست ها در خاطرات و حافظه شان بیشتر دچار آشفتگی شده بودند و رفتارهایی شبیه به کسانی که دچار اختلال استرس پس از ضربه عاطفی شده اند از خود بروز می دادند.

‌علاوه بر این تحقیقات نشان داده ‌اند که افراد چپ دست نسبت به مشکلات و آسیب‌ هایی نظیر‌ ابتلا‌ به آلرژی ‌ها،‌‌ بیماری های خودایمنی، افسردگی، سوء مصرف مواد، الکل، سیگار، صرع، اسکیزوفرنی و اختلالات خواب مستعدترند و بیشتر از افراد راست دست‌ درگیر حوادث جدی نظیر سوانح رانندگی می ‌شوند.

بررسی آمار می ‌تواند به طور بالقوه نشان دهنده درگیری بیشتر افراد چپ دست‌ با حوادث زندگی باشد که موجب می ‌شود درصد کمتری از این افراد، طول عمر بیشتری داشته باشند.

همچنین بعضی از کارشناسان معتقدند، افراد چپ ‌دست کمتر وابسته ‌اند، چون مجبورند با دنیایی که برای آن‌ ها ساخته نشده سازگاری پیدا کنند. دکتر پیترز می ‌گوید: چپ ‌دست ‌ها به علت داشتن تمایلات استقلال‌ طلبانه در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت بیشتری دارند.

مشکلات چپ دست ها

اما در جامعه امروزی مشکلات زیادی برای چپ ‌دست ‌ها وجود دارد. اصول کلی جامعه و زندگی، غالبا برای راست دست‌ ها طراحی شده ‌اند.

علاوه بر این،‌ متاسفانه برخی خانواده ‌ها به دلایل خرافی، دید خوبی نسبت به چپ دست شدن فرزندشان ندارند و سعی می ‌کنند تا با انجام اعمالی نظیر بستن دست‌ چپ فرزندشان او را تحریک و وادار به راست ‌دست شدن کنند. این افراد باید توجه داشته باشند که انجام اعمال فوق موجب خواهد شد تا فرزندشان در آینده قادر به انجام کارهای ظریف با دست خود نبوده و در کارهای روزمره ‌شان دچار کندی محسوس شوند.

امروزه در دنیا چپ ‌دست‌ ها تقریبا یک جامعه برای خود درست کرده ‌اند به ‌طوری که روز ۲۲ مرداد ۱۳( آگوست) روز جهانی چپ ‌دست ‌ها نامیده می ‌شود. علاوه بر این، ‌در برخی نقاط دنیا فروشگاه‌ هایی وجود دارند که اجناسی را می ‌فروشند که صرفا برای افراد چپ دست‌ طراحی شده‌ اند. کسی چه می ‌داند، شاید در آینده شهر یا کشوری هم مخصوص چپ ‌دست‌ ها ایجاد شود. دنیا به طور تقریبی از هر ۱۰ نفر یک نفر چپ دست است. داستان ها و افسانه های زیادی در رابطه با افراد چپ دست وجود دارد.

به نقل از سالم زی, در دنیا به طور تقریبی از هر ۱۰ نفر یک نفر چپ دست است. داستان ها و افسانه های زیادی در رابطه با افراد چپ دست وجود دارد. همچنین تحقیقات بسیاری نیز در رابطه با آنها و بر روی تفاوت های ذهنی، فکری، تمایلات و تاثیرشان در اجتماع در مقایسه با راست دست ها انجام شده یا در حال انجام است.

در این میان، پنج مورد از جالب ترین تفاوت های افراد چپ دست با سایرین وجود دارد که بد نیست از آنها آگاه باشید: ۱- ناتوانی در یادگیری در چپ دست ها شایع تر است. نتیجه تحقیقاتی که اخیرا بر روی گروهی از افراد انجام شده نشان می دهد که میزان خوانش پریشی در افراد چپ دست بیشتر است. به زبان ساده خواندن روان یک متن برای افراد چپ دست به مراتب سخت تر از راست دست هاست. البته این اختلال می تواند در مهارت هایی مانند املا، مهارت های شنوایی، نامگذاری، حافظه کوتاه مدت و موارد مشابه نیز به چشم آید. همچنین احتمال بروز روان گسیختگی نیز در آنها بیشتر است. یک تئوری، این مسائل را به آسیب های حین رشد که بر اثر محیط بروز می کنند مرتبط می داند. اما بقیه، ژنتیک -و به طور خاص ژن LRRTM۱ که که عامل بروز این مشکلات شناخته شده- را در بروز این اختلالات دخیل می دانند.

۲- بسیاری از چپ دست ها از راست دست ها باهوش ترند. چپ دست ها اما در درک مسائل هندسی و فضایی و همینطور تصور ذهنی اشیاء قوی ترند. مهارت هایی که از آنها شطرنج بازها یا معماران نخبه ای می سازد. بر اساس مقاله ای که در ژورنال روانشناسی آمریکا منتشر شده آمده که چپ دست ها در تفکرات واگرا بهتر از راست دست ها هستند. شاید به همین دلیل است که از هفت رئیس جمهور آخر ایالات متحده چهار نفرشان چپ دست بوده اند. همچنین آلبرت انشتین، بنجامین فرانکلین، نیوتون و داروین نیز از چپ دست های مشهور بوده اند که افراد بسیاری شهرت و اعتبار آنها را با چپ دست بودنشان مرتبط می دانند.

۳- رفتارها و احساسات منفی در چپ دست ها بیشتر بروز می کند. شاید این خصیصه بخاطر فعل و انفعالات بیشتر نیمکره های مغز چپ دست ها در مقایسه با راست دست ها باشد. مغز چپ دست ها سیگنال ها و نشانه های بیشتری نسبت به بقیه دریافت می کند. ژورنال اعصاب و بیماری های روانی، بروز رفتارها و احساسات منفی در چپ دست ها را به به عملکرد منطقی مغز مرتبط می داند. پردازش امور منطقی در نیمکره چپ و احساسات در نیمکره راست انجام می شود. با توجه به اینکه نیمکره راست در چپ دست ها بیشتر مشغول است، این رفتارها پدید می آیند.

۴- چپ دست ها در برخی ورزش ها عملکرد بهتری دارند. در میان افرادی که بازیکن بیسبال می شوند، بیش از ۲۵ درصدشان دست چپ را برای گرفتن توپ به هنگام بازی، به دست راست ترجیح می دهند. در این میان مشخص است که مهارت بازیکنان چپ دست به مراتب بیشتر از راست دست ها خواهد بود. همچنین چپ دست ها در بازی های تک نفره ای مانند تنیس و بوکس هم در مقابله با راست دست ها برتری نسبی دارند. چرا که حریف شان تجربه کافی در برابری با حریفان چپ دست را ندارد و در عین حال بازیکنان چپ دست بیشتر با حریفان راست دست مسابقه می دهند و در این زمینه مجرب ترند.

۵- درآمد چپ دست ها ممکن است کمتر باشد. بر اساس تحقیقی که در دانشگاه هاروارد انجام شده، چپ دست ها به طور تقریبی ۱۰ درصد کمتر از راست دست ها درآمد دارند. نتایج تحقیقی مجزا نیز نشان می دهد که درآمد زنان چپ دستی که قابلیت های بالایی هم داشته اند در مقایسه با مردان چپ دست با همان شرایط، قابل مقایسه است، اما درآمدشان در مقایسه با همجنس های راست دستشان کمتر است. محققان دلیل این مساله را علاقه کمتر چپ دست ها به تمام کردن تحصیلات یا کسب نمرات پایین و همچنین ضعف نسبی در ریاضیات و دروس مفهومی می دانند. هر چند که مقایسه بالا بازتاب نتیجه آزمایشات و تحقیقات است، اما دقت کنید که تمام موارد بالا در مجموع به همه چپ دست ها اطلاق نمی شود. به یاد داشته باشید که بسیاری از افراد تاثیرگذار تاریخ نیز افرادی چپ دست بوده اند.


جمعه 5 ارديبهشت 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

آموزش فال قهوه

از زمان های گذشته مردم علاقه مند بودند که آينده را پيش بيني کنند لذا براي اين منظور اقوام مختلف علوم متنوعي را خلق کرده اند مانند ستاره شناسي ، تعبير خواب ، طالع بيني ، فال قهوه ، روانشناسي رنگها ، کف بيني ، عدد شناسي ، تاروت وئي جينگ و غيره کهت عداد این قبیل پیشگویی ها  کم هم نيستند. فال قهوه هم يکي از اين علوم به شمار مي رود و معايب و مزايا زير را دارد : مسلم است که از لحاظ پيش گویي هر گز نمي توان از فال قهوه انتظار مثلا تعبير خواب را داشت و لي فال قهوه را ميتوان هر روز و هر لحظه به دلخواه گرفت و جالب اينکه هر بار هر فنجان بردارنده حالت روحي همان لحظه است که شما داريد و بجز يک سري احتمالات ثابت که گوياي حالات و روحيات طرف است ، ميتوان براي هر نوع تصميم گيري و يا هر برنامه اي که تدوين يافته فالي گرفت و از کم و کيف آن اطلاعاتي بدست آورد.  فال قهوه در عين حال برای بسیاری افراد جنبه تفریح و سرگرمی دارد.

 

 

تاریخچه فال قهوه فال قهوه به معنای خواندن و تفسیر نشانه های بازمانده قهوه در فنجان، ریشه در هنر تفسیر تفاله چای در چین باستان و راهبان چینی دارد. چای که در اصل نوشیدنی راهبان بود، در فنجان هایی زنگوله شکل نوشیده میشد . قبل از اینکه فال چای در میان این راهبان مرسوم شود، آنها با بررسی نقوش ایجاد شده در قسمت داخلی زنگوله های معبد به پیش بینی اینده میپرداختند و بعدها فرم زنگوله را برای فنجانهای بدون دسته چای خوری به کار بردند. این شیوه پیشگویی بعدها در نزد اعراب و با استفاده از تفاله قهوه مرسوم شد. دانه قهوه برای اولین بار توسط اعراب و در حدود سال ۶۰۰ میلادی کشف شد و کاشتن و نوشیدن آن تا صدها سال جزو اسرار این قوم بود. اعراب در ابتدا قهوه را بدون برشته کردن و به صورت سبز دم میکردند که یک نوشیدنی رقیق مانند چای از آن حاصل میشد. در اواخر قرن ۱۳ میلادی آنها ابتدا قهوه را بو داده، آسیاب میکردند و سپس دم کرده آنرا مینوشیدند. مرکز کشت قهوه در یمن بود و کم کم استفاده از آن در سراسر شبه جزیره عربستان رواج یافت و بعدها توسط حکام عثمانی به ترکیه رسید.

فال قهوه چگونه است؟

فال قهوه، خواندن و تفسیر نشانه ها توسط واسطه ای است که از قهوه مانند گوی بلورین فالگیرهای کولی استفاده میکند. قهوه ترک آسیاب شده بیش از هر نوع قهوه دیگر مورد استفاده قرار میگیرد و روند اجرای پیشگویی در همه جای دنیا یکسان است. ابتدا قهوه نوشیده میشود و فنجان محتوی تفاله قهوه با آداب خاصی بر روی نعلبکی برگردانده میشود و پس از خشک شدن ، مورد مطالعه فالگیر قرار میگیرد. اشکالی که بر دیواره فنجان تشکیل شده اند تشخیص داده شده و تفسیر میشوند و هر کس با کمی تمرین و تمرکز و با آزاد گذاشتن ناخودآگاه خود میتواند این اشکال را به خوبی تعبیر نماید.

درست کردن قهوه مورد نیاز برای گرفتن فال قهوه برای شروع به یک قهوه جوش و تعدادی فنجان چینی سفید رنگ احتیاج دارید. در ابتدا بد نیست توضیحی کوتاه در مورد طرز تهیه قهوه مناسب برای فال داشته باشیم. آب را بجوشانید و برای هر ۲ فنجان به اندازه یک قاشق غذا خوری قهوه به آب اضافه کنید و مجددا اندکی بجوشانید که ذرات قهوه شناور نشوند و سپس بدون استفاده از صافی در فنجان بریزید و اگر در فنجان به اندازه کافی قهوه وجود ندارد که بتواند ته آن را بپوشاند, می توانید از قهوه جوش به اندازه یک قاشق قهوه به آن اضافه کنید.

نحوه نیت کردن و گرفتن فال قهوه نیت کنید و پس از نوشیدن قهوه نعلبکی را روی فنجان گذاشته و آرام برگردانید. چند دقیقه بعد فال شما ظاهر می شود.شما می توانید ازروی فنجان یا نعلبکی فال خود را بخوانید.فنجان را روی دست راست خود بگیرید با قطر فرضی آنرا به 4 بخش تقسیم کنید حال هر تکه شامل علائم نمادینی است که می توانید آنها را با سمبلهای مصور این سایت تعبیر کنید.

تقسیمات زمان در فال قهوه از نظر تقسیمات زمانی دو روش کلی وجود دارد که با تجربه می توانید روش مناسب برای خود را تشخیص دهید : ۱) لبه فنجان معرف زمان حال , قسمت میانی معرف اینده نزدیک ( کمتر از ۶ ماه ) و ته فنجان معرف اینده دور است. ۲) ته فنجان معرف گذشته , میانه فنجان معرف حال و لبه فنجان نمایانگر اینده است.

معنای تعدادی از نقوشی که در فال قهوه معنای خاص دارند

نقش هایی که دیده می شوند معمولا مفاهیم واضح و مخصوص بخود را حفظ می کنند. به عنوان مثال سکه علامت پول – قیچی نشان دهنده جدایی و اختلاف – قلب علامت روابط عاطفی – کلید سمبل گشایش و غیره.

  • حلقه یا دایره : انجام یک معامله، خواستگاری و نامزدی
  • حلقه هایی که نقطه هایی در میانشان باشد: میل به داشتن فرزند تحقق مییابد
  • آتش بازی: مشاجره، مشکلات شخصی ناگوار
  • مربع: خانه تازه
  • خطوط: سفر، یک پروژه که اگر خط مشخص و واضح باشد به معنای موفقیت آمیز بودن آن است
  • شمع: محقق شدن یک آرزو، دریافت کمکی از ماورا و قابلیت عمل کردن به یک قول
  • اسب سوار: مرد تازه ای در زنگی، اخبار خوش، نامزدی
  • گربه: یک شخص دمدمی مزاج (اگر سفید باشد خوب و اگر سیاه باشد بد است)
  • صلیب: پیروزی در یک کار سخت
  • نردبام: موفقیت اجتماعی، ترقی، تغییر
  • پنجره باز: یک شکست خوش عاقبت
  • طاووس: شکوه و جلال، تجمل، چیزی که موجب افتخار شود
  • پروانه: بوالهوسی
  • ماهی: پولی که میزان آن متناسب با اندازه ماهی است
  • پرنده: خبر خوش
  • موش(صحرایی): دزدی

 


سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

سخت افزار نورومورفیک‌ جدید، مغز انسان را شبیه‌سازی خواهد کرد

اگر چه خیلی‌ها معتقد هستند که مغز اکثر حیوانات بدوی از هر «روبات هوشمندی» برتر است، اما واقعیت چیز دیگری است. ما داریم به سرعت به آن روزی نزدیک می‌شویم که بتوانیم سخت‌افزارهایی چنان پیچیده بسازیم که با قابلیت‌های یک مغز طبیعی هماوردی کنند.
این یک خیالپردازی از جنس فیلم تبدیل‌شوندگان (Transformers) نیست و نباید هیچ هراسی از بابت یک روبات خرابکار مسلح که سعی دارد در آینده نزدیک بر دنیا چیره شود داشته باشیم. واقعیت خیلی جذاب‌تر از این تخیلات است و به طور بالقوه می‌تواند پیشرفتی عظیم در زمینه ساخت دستگاه‌های روباتیک، دارو و درمان، و نیز علوم اعصاب به همراه آورد. کاری که در ادامه مطلب با آن آشنا می شوید.

در همین راستا، پروژه BrainScaleS را به شما معرفی می‌کنیم که متشکل از 15 انستیتوی تحقیقاتی است و زیر نظر انستیتو فیزیکِ کریشهوف، واقع در هِیدلبرگ آلمان اداره می‌شود. دست اندر کاران این پروژه به کار بر روی ساخت سخت‌افزاری مشغول هستند که انواع کارکردهای تمام بخش‌های یک مغز بیولوژیک را در خود دارد. این پروژه بر مبنای مفهومی که توسط محققین هِیدلبرگ، «سخت‌افزار نورومورفیک» خوانده می‌شود، بنا شده است؛ سخت‌افزاری متشکل از سیستم‌های الکترونیک مشابه با هم، که رفتار طبیعی سیناپس‌های مغز را با استفاده از اجزاء الکتریکی مثل ترانزیستورها و میکروچیپ‌ها، بازسازی می‌کند.
پژوهشگران این پروژه به تازگی یک نمونه اولیه‌ ارائه کرده‌اند: ویفری مربع شکل در ابعاد 20.32 سانتی‌متر که مجهز به 51 میلیون سیناپس مصنوعی است (ویفر یک صفحه نازک سيليکنی و میزبان مدارات مجتمع و چیپ‌ها است). این نمونه را باید یک «جهش کوانتومی» برای پروژه‌ای دانست که دکتر یوهان شیمل، پژوهشگر ارشد، هدف از اجرای آن را چنین توصیف می‌کند: «هدف ما خلق یک سیستم عملکردی است که مرکز آن در هِیدلبرگ خواهد بود، ولی به صورت آنلاین برای محققین مستقر در تمام نقاط دنیا در دسترس قرار خواهد گرفت.»
این نمونه اولیه فقط بخشی کوچک از یک مغز مصنوعی کاربردی است، ولی برای انجام آزمایش‌ها روی فرآیند پویش سیگنال‌های عصبیِ طبیعی در بازه‌های زمانی مشخص، کفایت خواهد کرد. سه سال دیگر از الآن، یعنی زمانی که پروژه به طور کامل به سرانجام رسیده باشد، مدل مغز سخت‌افزاری، فرآیندهای عصبی را 10 هزار بار سریع‌تر از آنچه در یک سیستم بیولوژیک (طبیعی) رخ می‌دهد، بازسازی خواهد کرد. دکتر شیمل می‌گوید: «این بدان معنا است که اگر بخواهیم رفتاری (در سیستم عصبی) را مورد تحقیق قرار دهیم که در ساختار زیستیِ طبیعی فقط چند دقیقه طول می‌کشد، برای ما تنها چند ثانیه زمان می‌بَرد.»

اما این همه زحمت برای چیست؟

تحقیقات صورت گرفته بر روی عملکرد مغز، تا اینجا اغلب بر مبنای شبیه‌سازی کامپیوتری شکل گرفته‌اند. پژوهشگران از یک سیستم کامپیوتری با ظرفیت بالا استفاده می‌کنند تا رفتار یک سیستم عصبی را برای آنها شبیه‌سازی کند. تلاش‌های مکرری صورت گرفته تا یک مغز مصنوعی نرم‌افزاری ساخته شود، مثل پروژه Blue Brain از آقای هنری مارکرام. هدف ابتدایی Blue Brain شبیه‌سازی یک تک ستونِ نئوکورتیکال از یک موش بود، که در سال 2006 به سرانجام رسید (ستون‌های نئوکورتیکال واحد‌های عصبی مغز هستند که با ساختاری مشابه تکثیر شده و به گفته مارکرام واحدهای تشکیل‌دهنده شبکه مغز به شمار می‌روند). هدف بلندپروازانه‌ای که مارکرام در گام بعدی برگزیده، شبیه‌سازی عملکرد مغز انسان است.
سایرین، مانند سباستین سئونگ، فیزیکدانی که اینک به متخصص علوم اعصاب بدل شده، بر روی دیگر موضوع داغ این روزهای علم اعصاب تمرکز کرده‌اند: کانِکتومیک‌ها یا به زبان ساده، سیم‌کشی مغز انسان. گروه پژوهشی سئونگ در دانشگاه MIT، در تلاش برای اختراع تکنولوژی‌هایی به منظور شناسایی و توصیف کانِکتوم‌ هستند. کانِکتوم یعنی کلیت یا مجموعه‌ی اتصالاتی که بین آرایش‌های ارتباطی 100 میلیون نورون (از 100 میلیارد نورون) مغز انسان وجود دارد. دو سال قبل در گفتگویی که کنفرانس دوسالانه‌ی TED میزبان آن بود،‌ سئونگ 20 دقیقه زمان صرف کرد تا پیچیدگی غیرقابل‌باور سیستم نورونی مغز انسان، و همین‌طور چالش‌های پیش رو برای عینیت بخشیدن به ذهن انسان -برای درک بهتر آن حتی به میزانی اندک- را تشریح کند.
در این بین پرسشی که مطرح می‌شود این است که تفاوت میان این دو رویکرد برای مدل‌سازی مغز انسان چیست و کدام یک مهم‌تر هستند: نرم‌افزاری که کارکرد مغز را به تصویر می کشد؛ ‌یا سخت‌افزاری که آن کارکرد را همتاسازی می‌کند؟ مشکل بزرگ این است که «شبیه‌سازی نرم‌افزاری» اسیر «قدرت پردازشی» است و هنوز هیچ سیستم سخت‌افزاری مناسبی وجود ندارد که بتواند عملکرد یک سیستم عصبی طبیعی را تاب بیاورد. برای شبیه‌سازی مغز یک پستاندار، ما به یک کارخانه تولید انرژی نیازمندیم! و به قول یوهان شیمل «این کاملاً غیرعملی است.» او می‌گوید: «برای علوم اعصاب، مدل‌سازی ضروری است. اگر مدل‌هایی نداشته باشیم که عملکرد نورون‌ها و سیناپس‌ها را شبیه‌سازی کنند، هرگز نخواهیم فهمید که مغز چطور کار می‌کند. نمی‌توانیم این همه داده را در فرمول‌ها بگنجانیم، زیرا رفتار هر سلول منفرد به خودی خود بسیار پیچیده‌تر از آن است که در چنین فرمی بگنجد.»
به همین دلیل است که شیمل و گروه پژوهشی‌اش از نرم‌افزار فاصله گرفته‌ و به الکترونیک (سخت‌افزار) گرایش یافته‌اند. داشتن یک سیستم عملکردی که بتواند با اجزاء یک مغز زنده برابری کند، به ما کمک خواهد کرد تا نحوه عملکرد مغز را به شکلی کاملاً جدید، تحلیل و در نهایت درک کنیم. سخت‌افزاری در این مقیاس، به ما امکان خواهد داد تا سیستم‌های کنترلی هوشمند بسازیم که تأثیری شگرف بر علوم روباتیک خواهند گذاشت. باید دوباره یادآور شد که خبری از تبدیل‌شوندگان نیست! ولی ما سیستم‌هایی را خواهیم دید که به شکلی چشمگیر قوی و انطباق‌پذیر هستند و در مواجهه با خطاهای عملکردی، عکس‌العمل‌های درخوری نشان می‌دهند.
اهدافی از این دست بوده‌اند که از مدت‌ها قبل، باعث انگیزش پژوهشگران برای برقراری ارتباط میان علم اعصاب و علم کامپیوتر شده‌اند. در پاییز 2011 بود که پژوهشگران در انستیتو تکنولوژیِ ماساچوستز، یک چیپ کامپیوتری معرفی کردند که چگونگی انطباق یافتن نورون‌های مغز با اطلاعات دریافتی جدید، و نیز عملکرد یک سیناپس مغزی را شبیه‌سازی می‌کرد. چیسانگ پون (پژوهشگر) در مصاحبه‌ای با جان روچ از msnbc اشاره کرده که: «حدود 100 میلیارد نورون در مغز انسان وجود دارد که هر کدام دارای سیناپس‌ها یا گپ‌هایی با سایر نورون‌ها هدکتر شیمل می‌گوید که یکی از جذاب‌ترین جنبه‌های مورد پژوهش در علم اعصاب، توانایی یادگیری مغز است. بنابراین وقتی درباره سیستم‌های شبیه‌ساز الکترونیکی فکر می‌کنیم، به خصوص در رابطه با علوم روباتیک، آنچه که به ذهن می‌آید تصویری شگفت‌انگیز از تکنولوژی‌هایی است که قادر به یادگیری هستند. ایده کامپیوتری که دارای قوه انطباق‌پذیری باشد مسحورکننده ولی در عین حال بسیار پیچیده است. در بیولوژی، نورون‌ها و سیناپس‌های مغز ما امکان یادگیری را فراهم می‌کنند. میلیون‌ها نورونی که از یک سلول رشد می‌یابند، در قالب بخش‌های سلولی تکثیر می‌شوند و همزمان سیگنال‌های ارتباطی را با محیط پیرامون خود مبادله می‌کنند و بدین شکل است که وظایف و کارکردهای آنها با سیستم عصبی پیرامون‌شان تطبیق می‌یابد. این است همان چیزی که پژوهشگران باید بتوانند شبیه‌سازی کنند.

شیمل می‌گوید: «مشکل این است که ما قادر به تحلیل یک نورون‌ منفرد هستیم ولی قادر به تحلیل میلیون‌ها میلیون نورون نیستیم. به همین خاطر است که با محاسبات آماری کار می‌کنیم. زیرا این به طرزی باورنکردنی در بر گیرنده پارامترهای متعددی است که نمی‌توانیم به طور مستقیم اندازه‌گیری‌شان کنیم.» از همه اینها گذشته، یکی از موانع اصلی در راه ساختن سخت‌افزار نورومورفیک این است که سخت‌افزار به اندازه عناصر بیولوژیک انعطاف‌پذیر نیست. از این نظر، نرم‌افزار این برتری را دارد که می‌تواند راحت‌تر بازنویسی و تنظیم شود: «با رسیدن یافته‌های بنیادی جدید از طرف بیولوژیست‌ها، ممکن است مجبور به انجام تغییرات اساسی در سخت‌افزارمان شویم.»

یکی از مأموریت‌های اصلی پروژه BrainScaleS که نباید از پیگیری آن غافل شویم، این است که می‌تواند منجر به شکل‌گیری پلتفرمی برای همکاری متخصصان علوم اعصاب، بیولوژیست‌ها، فیزیکدان‌ها، و نخبگان صنعت IT شود تا در بستر آن، و تا جای ممکن، حجم بیشتری از دانش و علم خود را با هم تلفیق کرده و سیستمی را خلق کنند که انعطاف‌پذیری به مراتب بیشتری را در قبال پیشرفت‌های آتی علوم مختلف داشته باشد. دکتر شیمل می‌گوید: «ظرف همین چند سال خواهیم فهمید که پروژه چقدر خوب کار خواهد کرد. ضعف‌ها را پیدا می‌کنیم، از آنها می‌آموزیم و سپس نسل بعدی سخت‌افزار نورومورفیک را طراحی خواهیم کرد.»ستند. اولین شبیه‌سازی (از بین دو شبیه‌سازی انستیتو تکنولوژیِ ماساچوستز) فقط یک گام کوچک برای ساخت سیستم‌های مغزی واقعاً هوشمند است.»

 


سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

دانستیهای جالب در مورد گیتار

آلت موسیقی, تخته صدا, دسته گیتار, سبک های, سیم دار, سیم های, شامل موارد, فرت بورد, مدرن توسط

حقایق جالب در مورد گیتارگیتار یک آلت موسیقی سیم دار است. در گذشته گیتارها توسط شش سیم  طولی قابل انعطاف که تحت فشار نگه داشته می شد، سیم کشی می شد. امروز این  آلت موسیقی نه تنها با چهار، هفت، هشت، ده، یازده، دوازده، سیزده و هجده  رشته درست می شود بلکه آلت اصلی موسیقی در سبک های مختلفی مثل فلامنکو، جاز  و پاپ می باشد.

گیتار یک ساز سیم دار است که جزء مهمی در برخی سبک های موسیقی می باشد.  این ساز کلاسیک و تک نوازی قدیمی ریشه های بسیار قدیمی دارد که به ۴۰۰۰ سال  پیش می رسد! یک تعریف جالب از گیتار، یک ساز گردنی فرت دار  که مجهز به یک  تخته صدا صاف چوبی و چند دنده می باشد و کناره های پشت آن هم خمیده است.  گیتارهای مدرن را می توان به صورت آکوستیک یا با استفاده از یک آمپلیفایر  نواخت. نوای موسیقی یا از لرزش سیم ها یا با دستکاری الکتریکی تولید می  شوند. امروزه این آلت موسیقی تاثیر بسیار شگرفی بر فرهنگ موسیقایی در سراسر  جهان مخصوصاً از زمان تولید گیتارهای الکتریک در دهه سی دارد.

دانستنی های جالب درمورد گیتار

·      پیشینیان گیتار مدرن در جایی در آسیای مرکزی و هند نواخته می شدند.

·      اولین نمایش تمثالی گیتار یک حکاکی از هیتی یا آناتولی باستانی در حال نواختن این ساز متعلق به ۳۰۰۰ سال پیش می باشد.

·      باور بر این است که گیتار مدرن توسط رومن ها از سیتارا به اسپانیا آورده شده است.

·      در زمان باستان به گیتار، گیتارا، کیتارا، سیتارا و سیتار هم گفته می شده است.

·      گیتارهای باستان از ترکیبی از چوب های مختلف ساخته می شد. سیم های آن نیز از روده حیوانات بود.

استاندارد ابعاد گیتار مدرن توسط آنتونیو تورس ژورادو بین سالهای ۱۸۱۷ تا ۱۸۹۲ تعیین شد.

حقایقی جالب درمورد طرح گیتار

مارک های مختلف گیتار شامل PRS، Dean، Gretsch، Gibson، Ibanez، Jackson، Schecter، Fender و Martin می باشد.

·      سیم گیتارهای کلاسیک معمولا نایلونی است. آنها دسته ای پهن و صاف  دارند تا سیم ها با طبلک و آرپاژها کمترین تداخل را ایجاد کنند.

گیتار ۱۰ سیمه Yepes، چهار ارتعاش دهنده دارند که درکنار ۱۲ نت رنگی برای تشدید و متوازن کردن صدا و طنین موسیقی کار می کنند.

گیتارهای Archtop روی بخش های خمیده حکاکی دارد و مثل مدل قدیمی گیتار  صاف نیست. این نوع گیتار مجهز به پیکاپ مغناطیسی و سیم های تخت می باشد.

گیتارهای الکتریک مجهز به پیکاپ مغناطیسی برای تبدیل ارتعاشات سیم ها  به سیگنال های الکتریکی می باشد که بعد به یک آمپلیفایر فرستاده می شود و  با لوله های خلاء اصلاح می شوند.

گیتارها را می توان برای افراد راست دست و چپ دست ساخت. خصوصیات گیتار برای تقویت پویایی و آهنگ صدا  طبق آن اصلاح می شوند.

گیتارهای رنسانس و باروک معمولاً بعنوان ساز ریتمیک استفاده می شوند.

گیتار آکوستیک توسط تخته صدا  که معمولاً یک سوار چوبی در جلوی آن است  صدا را ساتع می کند. زیرشاخه های گیتار آکوستیک عبارتند از گیتارهای  کلاسیک و فلامنکو.

گیتارهایی که روی آن صاف یا سیم های آن استیل است دسته هایی تقویت شده  دارند  که باریک تر هستند. این گیتار عنصر مهمی در موسیقی فولک، جاز،  کانتری، بلوگراس، بلوز و پاپ می باشد.

اجزای گیتار

طرح اصلی گیتار شامل موارد زیر است:

سردسته که در انتهای دسته گیتار است.

دسته که از فرت ها، تونرها، فرت بورد، و سردسته و پیچی که برای تنظیم انحنای دسته به کار می رود تشکیل شده است.

سیم گیر که باریکه ای از ماده ای سخت در محل اتصال سردسته و فرت بورد می باشد.

فرت بورد جایی که فرت ها روی آن قرار می گیرد.

فرت ها که باریکه هایی فلزی هستند که روی فرت بورد نصب می شوند.

Truss rod که میله ای فلزی است که در طول دسته گیتار قرار دارد.

سیم ها که از فلز یا پلیمر ساخته می شوند.

Inlay ها که تزئیناتی هستند که نقش راهنما را دارند و معمولاً پشت فرت‌های ۳ ۵ ۷ ۹ ۱۲ ۱۵ ۱۷ ۱۹ ۲۱ ۲۴ قرار می‌گیرند.

متعلقات گیتار شامل موارد زیر است:

Capotasto برای باز کردن سیم ها

اسلاید برای ایجاد اثر گلیساندو

مضراب برای ضربه زدن به سیم ها

گیتار سازی بسیار متنوع می باشد که می توان با آن هارمونی های بسیار  پیچیده با صدایی دقیق تولید کرد. این ساز بسیار محبوب بوده و می توان در  ژانرهای مختلف موسیقی از آن بهره گرفت.


سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

بهترین روش برای حرف زدن با همسر

شیوه های صحبت با همسر یکی از لذت بخش ترین تجربیات زندگی مشترک این است که حرف مبهمی را بزنید و بدانید که همسرتان دقیقاً منظور شما را می فهمد. توانایی در صحبت خودمانی، ایماء و اشاره، نکته پرانی و چشمک زدن و نظایر آن، نشانه ی نزدیکی و صمیمیت است. گفت و گویی که پایان خوش دارد نشانه صمیمیت است. طرفین می دانند که دیگری چه می گوید و تدریجاً از این که می توانند آزادانه حرف بزنند و منظور یکدیگر را بفهمند لذت می برند. اما در ازدواج های ناموفق ، لذت گفت و گو در فضای شکایت ها و گله مندی های خشمگینانه و سوءتفاهم ها گم می شود و جای اشارات دلنشین ابروها و چشمک های خوشایند را نگاه های خیره و اشارات انتقادی و بهانه گیری ها و تهدیدها پر می کند. چه اتفاقی می افتد؟ چرا صحبت های دلنشین از دست می روند؟ مسئله اینجاست که به مرور شیوه های متفاوت صحبت، منافع و چشم اندازهای متفاوت و سوءتفاهم ها روی هم انباشته می شوند و آهنگ دلپذیر صحبت را تغییر می دهند. برخی از اشخاص نسبت به وضع ظاهر خود حساس هستند و بعضی دیگر به طرز صحبت خود با سایر اعضای خانواده حساسیت دارند. اگر با همسر خود صحبت می کنید، از توهین، تهمت و سرزنش بپرهیزید. از زدن برچسب مانند ش ل خ ته، خودخواه یا بی ملاحظه، لجباز و غیره خودداری کنید. زن و شوهر ممکن است هنگام صحبت علی رغم حُسن نیت به بیراهه بروند. به جای صحبت نرم و ملایم ، با هم مشاجره کنند و چون یکی از آنها به قصد سبک کردن فضای سنگین صحبت، به شوخی حرفی بزند، دیگری چنان واکنش نشان دهد که انگار در شوخی هم قصد و شری در کار بوده است. در این شرایط هر اقدامی برای تلطیف فضای صحبت، نتیجه معکوس می دهد. هم صحبتی زن و شوهر با هم، برای رشد و بقای احساس صمیمیت آنها نقش قطعی دارد. متأسفانه بسیاری از زوج ها و شاید بتوان گفت اغلب آنها از مهارت های لازم برای گفت و گو با یکدیگر برخوردار نیستند و بی آنکه بخواهند گرفتار سوءتفاهم و دلسردی و تکدر خاطر می شوند. در این جا به چند نمونه از مسائل و مشکلاتی که بر سر راه گفت و گوی مؤثر همسران وجود دارد اشاره می کنیم: 1- مسئله: نمی توانم با همسرم صادق باشم. 2- مسئله: نمی توانم خودم باشم بسیاری از اشخاص مدعی هستند که نمی توانند با همسرشان راحت صحبت کنند، باید احتیاط کنند مبادا حرفی بزنند و همسرشان را ناراحت کنند. زنی شکایت می کند که وقتی به شوهرم حرفی می زنم واکنش بسیار بدی نشان می دهد. باید مواظب باشم، باید روی کلماتم فکر کنم. سؤال می تواند آغازگر صحبت و ادامه آن ، و در نهایت اسباب توقف و ناتمام ماندن آن گردد. گاه یک سؤال دقیق و حساب شده می تواند به گونه ای اعجاب انگیز همسر شما را به صحبت تشویق کند. اما یک پرسش نابهنگام، طعنه آمیز یا بی تناسب می تواند از ادامه صحبت جلوگیری کند. برای آموختن شیوه های جدید صحبت با همسر خود،کلمات را با سیاست و با رعایت همه جوانب ادا کنید، سعی کنید لحن خوشایندی داشته باشید. می توانید اگر خواستید یاد صحبت های مؤدبانه روزگار قبل از ازدواج بیفتید. استفاده از این طرز صحبت در مناسبات زناشویی، به خصوص اگر در برخورد با همسر خود لحن انتقاد آمیز دارید، ساده نیست. در این صورت برای ایجاد تغییر باید تلاش بیشتری کنید. شکستن عادت ها ساده نیست، اما با یاد گرفتن الگوهای جدید می توانید بدون کنترل و به طیب خاطر با همسرتان حرف بزنید. - مسئله: همسرم مرتب سر من داد می کشد به اعتقاد بعضی ها بلند صحبت کردن همسر، نشانه عصبانیت و حتی ضعف اخلاقی است. در این مورد زن و شوهر می توانند با گفت و گو، مسئله بلند صحبت کردن را حل کنند. زن یا مردی که از صدای بلند همسرش رنجیده ، باید این احتمال را در نظر بگیرد که ممکن است بلند صحبت کردن همسرش را اشتباه تفسیر کرده باشد. از سوی دیگر همسر نیز می تواند لحن صدای خود را ملایم تر کند. راه حل بهتر این است که کسی که از صدای بلند همسرش ناراحت می شود نسبت به آن حساسیت نشان ندهد. می تواند به ملایمت اعتراض کند، اما رنجشی به دل نگیرد. 4- مسئله:شوهرم فقط به خودش فکر می کند و به صحبت های من گوش نمی دهد بسیاری از زن ها از شوهرانشان انتظار دارند که از احساسات خودشان حرف بزنند، این موجب می شود که آنها نسبت به شوهرانشان احساس صمیمیت بیشتری کنند. واکنش احساسی زن و مرد نسبت به فراز و نشیب های زندگی، به آنها احساسی از وحدت و انسجام می بخشد. بسیاری از نویسندگان، احتیاط در ابراز احساسات از سوی مردها را یکی از اشکالات عمده آنها می دانند. بسیاری از زن ها هم درباره همسرشان همین نظر را دارند: شوهرم مثل آهن سرد و خشک است. اگر احساساتش را بروز می داد خیلی بهتر می شد. اما اغلب شوهرها، احتیاط در ابراز احساسات را دلیل نقص و ضعف نمی دانند. مردها در مقایسه با زن ها اغلب خویشتن نگری کمتری دارند و احتمالاً به قدر زن ها از احساسات خود، آگاه نیستند. مردی که به احساسات خانمش توجه می کند، نسبت به احساسات خودش هم حساس می شود. 5- مسئله:با هم صحبت می کنیم اما صحبت ما سرد و بی روح است مسئله این است که طرفین موضوعات مورد علاقه یکدیگر را طرح نمی کنند. از آن گذشته طراوت و شادابی گفت و گوهای اوایل آشنایی، دیگر وجود ندارد و طرفین اقدامی برای جلب نظر یکدیگر صورت نمی دهند. دلیل دیگر این است که زن و شوهر نتوانسته اند گفت و گو برای حل مشکلات را از مکالمات خوشایند جدا کنند. بنابراین وقتی یکی از آنها با یک تعریف محبت آمیز شروع می کند، دیگری ممکن است فرصت را برای طرح یکی از گرفتاری های خود مناسب بپندارد، در نتیجه گفت و گوی محبت آمیز و لذتبخش کمیاب می شود.

 

 


سه شنبه 19 فروردين 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

شگفتی های خلقت

ابرها و ریزش باران

باران، یکی از نعمت‏های بزرگ پروردگار است که به وسیله ابرها در بسیاری از نقاط زمین فرو می‏ریزد. در اثر همین برکات آسمانی است  که رودها، چشمه‏ها، سدها ودریاها پر آب می‏شود و زندگی موجودات در زمین  ادامه می‏یابد. در خطبه‏ای از امیرمؤمنان درباره چگونگی شکل‏گیری ابرها و  ریزش باران می‏خوانیم: «خداوند، ابرهایی را آفرید تا قسمت‏های مرده زمین  احیا شود و گیاهان رنگارنگ بروید. پس قطعات بزرگ و پراکنده ابرها را به هم  پیوست تا سخت به حرکت درآمدند و با به هم خوردن ابرها، برق‏ها درخشیدن گرفت و از درخشندگی ابرهای سفیدِ کوه پیکر و متراکم چیزی کاسته نشد. بعد، ابرها را پی در پی فرستاد تا زمین را احاطه کردند و بادها، شیر باران را از  ابرها دوشیدند و به شدت به زمین فرو ریختند. ابرها هم پایین آمده سینه بر  زمین ساییدند و آن‏چه بر پشت داشتند، فرو ریختند و در این حال، در بخش‏های  بی‏گیاه زمین، انواع گیاهان رویید و در دامن کوه‏ها سبزه‏ها پدید آمد».

زمین، کوه و دری

در خطبه‏ای از نهج‏البلاغه درباره عجایب آفرینش می‏خوانیم: «از نشانه‏های  توانایی و عظمت خدا و شگفتی ظرافت‏های آفرینش او، آن است که از آب دریای  موج زننده و امواج فراوان شکننده، خشکی آفرید و به طبقاتی تقسیم کرد. سپس  طبقه‏ها را از هم گشود و هفت آسمان به وجود آورد که به فرمان او برقرار  ماندند و در اندازه‏های معین استوار شدند. نیز زمین را آفرید که دریایی  سبزرنگ و روان، آن را بر دوش می‏کشید. زمین در برابر فرمان خدا فروتن، در  برابر شکوه پروردگاری تسلیم است. سپس صخره‏ها، تپه‏ها و کوه‏های بزرگ را  آفرید، آن‏ها را در جایگاه خود ثابت نگاه داشت و در قرارگاهشان استقرار  بخشید. پس کوه‏ها در هوا و ریشه‏های آن در آب رسوخ کرد. کوه‏ها از جاهای  پست و هموار سر بیرون کشیده و کم کم ارتفاع یافتند و ریشه آن در دل زمین  ریشه دوانید. قله‏ها هم سر به سوی آسمان برافراشت و نوک آن‏ها طولانی شد تا تکیه‏گاه زمین و میخ‏های نگهدارنده آن باشد. سپس زمین با حرکات شدیدی که  داشت آرام گرفت تا ساکنان خود را نلرزاند و آن‏چه بر پشت زمین است سقوط  نکند یا از جای خویش منتقل نگردد». آفرینش آسمان امیرمؤمنان علیه‏السلام در خطبه‏ای درباره آفرینش آسمان و شگفتی‏های آن  می‏فرماید: «خداوند، فضای باز و پستی و بلندی و فاصله‏های وسیع آسمان‏ها را بدون این که بر چیزی تکیه کند، نظام بخشید و شکاف‏های آن را به هم آورد... و آفتاب را نشانه روشنی‏بخش روز، و ماه را با نوری کمرنگ برای تاریکی  شب‏ها قرار داد. بعد آن دو را در مسیر حرکت خویش به حرکت درآورد و حرکت آن  دو را دقیق اندازه‏گیری کرد تا در درجات تعیین شده حرکت کنند که بین شب و  روز تفاوت باشد و قابل تشخیص شود و با رفت و آمد آن‏ها، شماره سال‏ها و  اندازه‏گیری زمان ممکن باشد. پس در فضای هر آسمان، فلک آن را آفرید و زینتی از گوهرهای تابنده و ستارگان درخشنده بیار است... و تمامی ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بی‏قرار، فرود آینده و بالا رونده، و نگران کننده و  شادی آفرین را، تسلیم اوامر خود فرمود». ویژگی‏های فرشتگان فرشتگان، آفریده‏های خدایند که در آفرینش آن‏ها، شگفتی‏های بسیاری هست و  بیشتر انسان‏ها از آن آگاهی ندارند. حضرت علی علیه‏السلام در یکی از  خطبه‏های نهج‏البلاغه درباره فرشتگان می‏فرماید: «خدا، فرشتگان را در  صورت‏های مختلف و اندازه‏های گوناگون آفرید و بال و پرهایی برای آنان قرار  داد؛ آن‏ها که همواره در تسبیح جلال و عزت پروردگار به سر می‏برند و چیزی  از شگفتی‏های آفرینش پدیده‏ها را به خود نسبت نمی‏دهند و در آن‏چه از  آفرینش پدیده‏ها خاص خداست، ادعایی ندارند». در قسمتی دیگر از این خطبه  آمده است: «خدا، فرشتگان را امین وحی خود قرار داد و برای رساندن پیمان امر و نهی خود به پیامبران، از آن‏ها استفاده کرد.... گذشت شب و روز آن‏ها را  به سوی مرگ سوق نداد، تیرهای شک و تردید خلل در ایمانشان ایجاد نکرد، شک و  گمان در پایگاه یقین آنان راه نیافت، آتش کینه در دل‏هایشان شعله‏ور  نگردید، و حیرت و سرگردانی، آن‏ها را از ایمانی که دارند و آن‏چه از جلال و هیبت خداوندی که در دل نهادند، جدا نساخت». آفرینش نخستین انسان در خطبه اول نهج‏البلاغه، درباره شگفتی آفرینش نخستین انسان، آمده است: «خداوند بزرگ، خاکی از قسمت‏های گوناگون زمین، از قسمت‏های سخت و نرم، و  شور و شیرین گرد آورد. بعد آب بر آن افزود تا گلی خالص و آماده شد و با  افزودن رطوبت، چسبناک گردید که از آن، اندامی شایسته و عضوهایی جدا و به  یکدیگر پیوسته آفرید. سپس آن را خشکانید تا محکم شد. بعد خشکاندن را ادامه  داد تا سخت گردید و در زمانی معین و سرانجامی مشخص، اندام انسان کامل شد. آن گاه از روحی که آفرید، در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد که  نیروی اندیشه‏ای دارد که وی را به تلاش می‏اندازد و افکاری یافته که در  دیگر موجودات تصرف می‏کند. به انسان اعضا و جوارحی بخشید که در خدمت او  باشند و ابزاری عطا فرمود که آن‏ها را در زندگی به کار گیرد. نیز قدرت  تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد و حواس چشایی و بویایی و وسیله  تشخیص رنگ‏ها و اجناس مختلف در اختیار او قرار داد. خداوند، انسان را  مخلوطی از رنگ‏های گوناگون، و چیزهای همانند و سازگار و نیروهای متضاد، و  مزاج‏های گوناگونِ گرمی، سردی، تری و خشکی قرار داد». اختلاف‏های شگفت‏انگیز شگفتی‏های آفرینش آسمان، زمین، دریا و اختلاف شب و روز، و تفاوت انسان‏ها  در رنگ و نژاد و زبان، جملگی حکایت از قدرت، علم و تدبیر خالق هستی دارد که هر انسان حقیقت‏طلب را به وجود آفریننده یکتا که مظهر کامل حق و حقیقت  است، رهنمون می‏سازد. در خطبه‏ای از امیرمؤمنان علیه‏السلام آمده است: «اگر اندیشه‏ات را به کارگیری تا به راز آفرینش پی برده باشی، دلایل روشن به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک، همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست، به  جهت دقتی که جدا جدا در آفرینش هر چیزی به کار رفته، و اختلافات و  تفاوت‏های پیچیده‏ای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است.... پس اندیشه کن در آفتاب و ماه، و درخت و گیاه، و آب و سنگ، و اختلاف شب و روز، و جوشش  دریاها، و فراوانی کوه‏ها، و بلندای قله‏ها و گوناگونی لغت‏ها و تفاوت  زبان‏ها، که نشانه‏های روشن پروردگارند. پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد و تدبیر کننده را انکار کند». خفاش، پرنده شب در خطبه‏ای از امیرمؤمنان حضرت علی علیه‏السلام درباره شگفتی‏های آفرینش  خفاش چنین آمده است: «از زیبایی‏های صنعت پروردگاری و شگفتی‏های آفرینش او، همان اسرار پیچیده حکیمانه در آفریدن خفاشان است. روشنی روز که همه چیز را می‏گشاید، چشمانشان را می‏بندد و تاریکی شب که هر چیز را به خواب فرو  می‏برد، چشمان آن‏ها راباز می‏کند.... روشنی آفتاب، خفاش را از رفتن در  تراکم نورهای تابنده‏اش باز می‏دارد و در خلوتگاه‏های تاریک پنهان می‏سازد؛ که خفاش از حرکت در نور درخشان ناتوان است. پس او در روز پلک‏ها را بر  سیاهی دیده‏ها اندازد و شب را چونان چراغی برمی‏گزیند که در پرتو تاریکی  آن، روزی خود را جستجو می‏کند و سیاهی شب، دیده‏های او را نمی‏بندد و به  خاطر تاریکی زیاد، از حرکت و تلاش باز نمی‏ماند. آن گاه که خورشید پرده از  رخ بیفکند و سپیده صبحگاهان بدمد و لانه تنگ سوسمارها از روشنی آن روشن  شود، خفاش پلک‏ها بر هم می‏نهد و بر آن چه در تاریکی شب به دست آورده،  قناعت می‏کند». بال خفاش در سخنانی از امیرمؤمنان علیه‏السلام ، درباره شگفتی‏های خلقت بال‏های خفاش می‏خوانیم: «پاک و منزه است خدایی که شب را برای خُفاشان چونان روز روشن و مایه به دست آوردن روزی قرار داد، و روز را چونان شب تار، مایه آرامش و  استراحت آن‏ها انتخاب فرمود، و بال‏هایی از گوشت برای پرواز آن‏ها آفرید،  تا به هنگام نیاز به پرواز، از آن استفاده کنند. این بال‏ها همانند  لاله‏های گوش‏اند، بی پر و بدون رگ‏های اصلی، اما تو جای رگ‏ها و نشانه‏های آن را به خوبی مشاهده می‏کنی. خداوند برای خفاشان دو بال قرار داد، نه آن قدر نازک که درهم بشکند ونه  چندان محکم که سنگینی کند. آن‏ها پرواز می‏کنند، در حالی که فرزندانشان به  ایشان چسبیده و به مادر پناه برده‏اند. اگر فرود آیند، با مادر فرود  می‏آیند و اگر بالا روند، با مادر اوج می‏گیرند. از مادرانشان جدا نمی‏شوند تا آن هنگام که اندام جوجه نیرومند و بال‏ها، قدرت پرواز کردن پیدا کند و  بداند که راه زندگی کردن کدام است و مصالح خویش را بشناسد. پس پاک و منزه  است پدید آورنده هر چیزی که بدون هیچ الگویی باقی مانده از دیگری، هستی را  آفرید». اعضا و جوارح ملخ امیرمؤمنان علیه‏السلام در خطبه‏ای، ضمن توجه به اعضا و جوارح مَلخ، درباره شگفتی‏های آفرینش آن، چنین می‏فرماید: «اگر می‏خواهی، در مورد شگفتی ملخ  سخن بگو که خدا برای او دو چشم سرخ و دو حدقه چونان ماه تابان آفرید، و به  او گوش پنهان، و دهانی متناسب اندامش بخشید. ملخ، حواسی نیرومند و دو دندان پیشین دارد که گیاهان را می‏چیند، و دو پای داس‏مانند که اشیا را  برمی‏دارد. کشاورزان از آن‏ها می‏ترسند و قدرت دفع آن‏ها را ندارند؛ گرچه  همه متحد شوند. ملخ‏ها، نیرومندانه وارد کشتزار می‏شوند و آن چه میل دارند  می‏خورند، در حالی که تمام اندامشان به اندازه یک انگشت باریک نیست». آفرینش مورچه امیرمؤمنان علی علیه‏السلام در خطبه‏ای درباره شگفتی‏های آفرینش مورچه چنین می‏فرماید: «به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با  چشم و اندیشه انسان درک نمی‏شود. نگاه کنید چگونه روی زمین راه می‏رود و  برای به دست آوردن روزی خود تلاش می‏کند. او دانه‏ها را به لانه خود منتقل  می‏سازد و در جایگاه مخصوص نگه می‏دارد. در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده و به هنگام درون رفتن، بیرون آمدن را فراموش نمی‏کند. روزی مورچه تضمین  گردیده و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است... اگر در مجاری خوراک و  قسمت‏های بالا و پایین دستگاه گوارش و آن چه در درون شکم او از غضروف  آویخته به دنده تا شکم، و آن‏چه در سر اوست از چشم و گوش اندیشه کنی، از  آفرینش مورچه دچار شگفتی شده و از وصف او به زحمت خواهی افتاد. پس بزرگ است خدایی که مورچه را بر روی دست و پایش بر پا داشت و پیکره وجودش را با  استحکام قرار داد و در آفرینش آن، هیچ قدرتی او را یاری نداد و هیچ  آفریننده‏ای کمکش نکرد». رنگ‏آمیزی شگفت‏انگیز طاووس طاووس، از زیباترین پرندگان است که هر بیننده‏ای را در نگاه نخست، متوجه  رنگ‏آمیزی شگفت‏انگیز پرهای خود می‏سازد. امیرمؤمنان علی علیه‏السلام به  تشریح عظمت آفرینش طاووس پرداخته و می‏فرماید: «از شگفت‏انگیزترین پرندگان  در آفرینش، طاووس است که خداوند آن را در استوارترین شکل موزون بیافرید و  رنگ‏های پر و بالش را به نیکوترین رنگ‏ها بیاراست؛ با بال‏های زیبا که  پرهای آن به روی یکدیگر انباشته شده و دُم کشیده‏اش که چون به سوی ماده پیش می‏رود، آن را چونان چتری گشوده و بر سر خود سایبان می‏سازد، گویا بادبان  کشتی است که ناخدا آن را برافراشته است.... اگر رنگ‏های پرهای طاووس را به  روییدنی‏های زمین تشبیه کنی، خواهی گفت: دسته گلی است که از شکوفه‏های  رنگارنگ گل‏های بهاری فراهم آمده است، و اگر آن را با پارچه‏های پوشیدنی  همانند سازی، پس چون پارچه‏های زیبای پر نقش و نگار یا پرده‏های رنگارنگ  یمن است، و اگر آن را با زیورآلات مقایسه کنی، چون نگین‏های رنگارنگی است  که در نواری از نقره با جواهرات زینت شده است». ریزش و رویش پرهای طاووس امیرمؤمنان در سخنانی به بیان ریزش و رویش پرهای طاووس پرداخته و  می‏فرماید: «طاووس، چونان شکوفه‏های پراکنده‏ای است که باران بهار و گرمای  آفتاب را در پرورش آن نقش چندانی نیست و شگفت آور آن که هر از چند گاهی، از پوشش پرهای زیبا بیرون می‏آید و تنْ عریان می‏کند. پرهای او پیاپی فرو  می‏ریزد و از نو می‏روید. پرهای طاووس، چونان برگ خزان رسیده می‏ریزد و  دوباره رشد می‏کند و به هم می‏پیوندد، تا دیگربار شکل و رنگ زیبای گذشته  خود را بازیابد، بی‏آن که میان پرهای نو و ریخته شده، تفاوتی وجود داشته  باشد یا رنگی جا به جا بروید. اگر در تماشای یکی از پرهای طاووس دقت کنی،  لحظه‏ای به سرخی گل، و لحظه‏ای دیگر به سبزی زَبَرجَد و گاه به زردی زر ناب جلوه می‏کند. راستی! هوش‏های ژرف‏اندیش و عقل‏های پرتلاش، چگونه این همه  از حقایق موجود در پدیده‏ها را می‏تواند درک کند، و چگونه گفتار توصیفگران، به نظم کشیدن این همه زیبایی را بیان تواند کرد؟». زیبایی‏های گردن طاووس هر عضو طاووس، در بردارنده شگفتی‏های بسیار است. امیرمؤمنان علیه‏السلام در سخنانی درباره گردن طاووس می‏فرماید: «برفراز گردن طاووس، به جای یال،  کاکلی سبزرنگ و پر نقش و نگار روییده، و برآمدگی گردنش چونان آفتابه‏ای  نفیس و نگارین است. از گلوگاه تا روی شکمش، به زیبایی رنگ‏آمیزی شده یا چون پارچه حریر براق یا آیینه‏ای شفاف که پرده برروی آن افکندند، درآمده است. در اطراف گردنش، گویا چادری سیاه افکنده که چون رنگ آن شاداب و بسیار  می‏باشد، پنداری با رنگ سبز تندی درهم آمیخته که در کنار شکاف گوشش، جلوه  خاصی دارد. کمتر رنگی می‏توان یافت که طاووس از آن در اندامش نداشته باشد،  یا با شفافیت و صیقل فراوان و زرق و برق جامه‏اش، آن را جلای برتری نداده  باشد». زیبایی‏های زمین امیرمؤمنان علیه‏السلام در سخنانی راجع به زیبایی‏های زمین چنین می‏فرماید: «زمین، به وسیله باغ‏های زیبا، همگان را به سرور و شادی دعوت کرد و با  لباس نازک گلبرگ‏ها که برخود پوشید، هر بیننده‏ای را به شگفتی واداشت و با  زینت و زیورهایش، فخرکنان خود را آراست و هر بیننده‏ای را به وجد آورد.... خداوند در گوشه و کنار زمین، دره‏های عمیقی آفرید و راه‏ها و نشانه‏هایی  برای آنان که بخواهند از جاده‏های وسیع آن عبور کنند، تعیین کرد»

شب و روز
  يكي دیگر از نشانه­هاي خدا اختلاف شب و روز است،(وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ)[17]  همان كم و زياد شدن و كوتاه و بلند شدنى است كه به دلیل اجتماع دو عامل از عوامل طبيعى عارض بر شب و روز مي­شود.یکی از آنها عبارتست از حركت وضعى زمين بر دور مركز خود كه در هر بيست و چهار ساعت يك بار اين حرکت انجام  می­شود و عامل دوم عبارتست از ميل سطح دائره استوايى از سطح مدار ارضى، در حركت انتقالى شش ماه بسوى شمال و شش ماه بسوى جنوب. نتیجه اين حرکت، پدیدآمدن فصول چهارگانه (بهار، تابستان، پائيز، زمستان) است.[18]
بادها
  بادها كه همان جابه­جايي هوا است، از رقيق ترين نوع آن به نام نسيم تا شديدترين قسم آن كه طوفان ناميده مي­شود. باد در تمام حالتهای خود چون حركت و سكون  جهت و مسير وزش و...، در تصرف خداي سبحان و در شمار نشانه­ها و آيات اوست. خداوند در سوره بقره آيه 164مي­فرمايد: وَ تَصْرِيفِ الرِّياحِ[19]، تصريف بادها به معناى آن است كه بادها را بوسيله عواملى طبيعى و مختلف جابجا می­کند. مهم‏ترين آن عوامل اين است كه اشعه نور كه از چشمه نور (يعنى آفتاب) بيرون مي­شود و در هنگام عبور از هوا، بخاطر سرعت بسيار، توليد حرارت مى‏كند در نتيجه هوا بخاطر حرارت، حجمش زيادتر و وزنش كمتر مي­شود و نمي­تواند هواى سردى را كه بالاى آن است و يا مجاور آن قرار دارد، بدوش بكشد. لاجرم هواى سرد داخل در هواى گرم شده بشدت آن را كنار مى‏زند و هواى گرم قهرا بر خلاف جريان هواى سرد بحركت در مى‏آيد و اين جريان همان است كه ما نامش را باد مي­گذاريم. نتائجى كه اين جريان   هوا بر خلاف مسير يكديگر دارد، بسيار است. از جمله آنها تلقيح گياهان و ديگري دفع   هوا نامطلوب و سومي انتقال ابر است.پس پديد آمدن باد و وزش آن هم، مانند آب چيزى است كه حيات گياهان و حيوانات و انسان بستگى بدان دارد.[20]

 

 

جهان

 

شگفتى هاى خلقت حیوان

نوزادان گربه، چشم بسته به دنیا مى آیند و مدتى نیز در این حالت زندگى مى كنند، ولى نوزادان سگ برعكس گربه ها، در لحظه تولد چشم شان باز است. این مسئله حكایت از سنجش و حسابگرى خاصى دارد. زیر شكم گربه پر از موست كه لوله هاى پستان در بین این موها نهفته است. پس اگر چشم بچه گربه در نوزادى باز مى شد، هنگام شیر خوردن، این موها به چشم هایش آسیب مى رساند. در حالى كه زیر شكم سگ در قسمت پستان، خالى از مو است و بچه سگ براى استفاده از آن با چشم باز مشكلى ندارد.

 

نكته دیگر اینكه بدن حیوانات سُم دار مانند گاو، گوسفند و اسب از نوك گوش تا بالاى سم و انتهاى دمشان از مو و پشم پوشیده شده است، مگر دو نقطه بغل دست آنها در (انتهاى بازو) كه به اندازه یك پنج ریالى خالى از پشم و موست؛ ولى در شتر و زرافه آن دو نقطه هم مو دارد. رمز این حسابگرى و حكمت كار را چنین گفته اند: هنگامى كه بچه هاى این حیوانات در شكم مادر هستند، دست ها به جلو كشیده شده و سر در بین دست ها افتاده است و درست آن دو نقطه اى كه در آنها مو نمى روید، موازى با دو گوشه دو چشم آنهاست كه مو ندارد و اگر مو مى داشت، باعث آزار و اذیت چشم ها مى شد. به همین خاطر، خداوند آن دو نقطه را از مو نپوشانده است. ولى در شتر و زرافه به حساب طول گردن آنها، سرشان مقدارى جلوتر از دست ها قرار دارد و موازى بغل دست شان نیست و چون به چشم شان آسیبى نمى رسد، زیر بغل آنها پوشیده از مو است. با این حساب، آیا شایسته نیست ما نیز از سویداى جان بگوییم: »فَتَبارَكَ اللَّهُ اَحْسَنُ الْخالِقین«.

 

(ضیاءالدین تویسركانى، اخلاق در زندگى، ص 16)

خلقت مرغان

درون تخم مرغانى كه از راه تخم گذارى به دنیا مى آیند، سه مایع وجود دارد: سفیده، زرده و نطفه. نطفه باعت پیدایش جوجه مى شود و زرده خوراك اوست تا بتواند بیست و یك روز ارتزاق كند. مقدار این مایع خوراكى به گونه اى تنظیم شده است كه در طى این مدت، جوجه دقیقه اى گرسنه نمى ماند و ذره اى از زرده تخم مرغ نیز باقى نمى ماند. در قسمت انتهاى تخم، یك قسمت خالى به چشم مى خورد كه در آن هوایى براى تنفس جوجه ذخیره شده است. به راستى كدام قدرت است كه آن مقدار هوا را درون تخم نهاده است تا جوجه براى ادامه حیات از آن استفاده كند؛ جز قدرت خداوند حكیم.

گاهى مرغان خانگى منقار خود را در دهان جوجه هاى نوزاد خویش مى نهند و مدتى همچنان بدون حركت مى مانند. بیننده مى پندارد كه این حیوان كارى بى فایده انجام مى دهد، درحالى كه این كار او از روى حساب و نقشه مهمى است

نكته دیگر اینكه، جوجه هاى مرغان خانگى، هنگام خارج شدن از تخم، با پر و بال روییده بیرون مى آیند، ولى جوجه هاى دیگر پرندگان مثل كبوتر، بلبل و گنجشك و به طور كلى مرغانى كه در هوا پرواز مى كنند، همچون قطعه گوشت قرمزى بدون پر و بال از تخم خارج مى شوند و پدر و مادر باید مدتى غذاى مخصوص به آنها بدهند و از آنها مراقبت كنند، تا پر و بالشان بروید و قدرت پرواز بیابند. این خود، از نظم و حسابى حكایت مى كند و آن اینكه مرغان خانگى نیاز به پرواز ندارند، ولى مرغان دیگر باید نیروى پرواز را به تدریج به دست آورند. بر این اساس، خداوند حكیم هم تهیه غذاى آنها را به عهده پدر و مادر نهاده و هم ابزار پرواز را از ابتدا به آنها نداده است كه خود را به رنج و زحمت بیندازند. پس آنها باید مدتى صبر كنند تا ابزار و توان كافى براى پرواز را به دست آورند.

(همان، ص 22؛ با تلخیص و تصرف.)

 

مگس

كنترل مرموز تولید مثل

یكى از موضوع هاى تأمل برانگیز هستى، كنترل تولیدمثل و جلوگیرى از ازدیاد نسل در برخى حیوانات و از سویى كمك به ازدیاد نسل در بعضى دیگر است. این مسئله، خود شاهدى است بر اثبات یگانگى و حكمت بى نظیر آفریدگار توانا و برهانى است بر نظم و حساب دقیق در عالم موجودات. این نكته مهم را مى توان در تكثیر ماهیان به خوبى بررسى كرد. نوعى از ماهى ها در حدود سه میلیون بچه به دنیا مى آورند كه با توجه به مصرف زیاد ماهى در میان مردم، از همه آنها استفاده مى شود، ولى از ازدیاد نسل حیوانات و حشراتى كه تولیدمثل آنها بالاست و فایده چندانى براى بشر و محیط زیست ندارند، جلوگیرى مى شود.

در این باره به خلقت عجیب مگس ها توجه كنیم. گفتنى است از مگس ماده، چهار بسته و كیسه خارج مى شود و در هر بسته سى عدد تخم است كه از هر تخم نیز باید مگسى متولد شود. با این حال، بنابر تدبیر خداوندى در خلقت، هم تعداد مگس ها به شدت كنترل مى شود و هم طول عمر مگس چندان زیاد نیست. مصداقى عجیب تر در هستى موجودات اینكه، مرغى به نام آكسیكلوب هنگامى كه احساس تخم گذارى مى كند، در شاخه درختى شكافى عمیق ایجاد مى كند و سپس به جمع آورى آذوقه مى پردازد. بدین گونه كه از برگ ها و شكوفه هایى كه براى تغذیه نوزادن به كار مى آید، به اندازه آذوقه یك سال آنها تهیه مى كند و در انتهاى شكاف قرار مى دهد. سپس یك تخم روى آن مى گذارد و سقف نسبتاً محكمى نیز از خمیرهاى چوب بر بالاى آن مى سازد. باز مشغول جمع آورى آذوقه و تأمین احتیاج براى نوزاد دیگر به مدت یك سال مى شود و آن را روى سقف اتاق اول قرار مى دهد و تخم دیگرى بر آن مى گذارد و بدین ترتیب، چندین طبقه را مى سازد. و بعد از پایان كار، خود مى میرد.

نطفه باعت پیدایش جوجه مى شود و زرده خوراك اوست تا بتواند بیست و یك روز ارتزاق كند. مقدار این مایع خوراكى به گونه اى تنظیم شده است كه در طى این مدت، جوجه دقیقه اى گرسنه نمى ماند و ذره اى از زرده تخم مرغ نیز باقى نمى ماند. در قسمت انتهاى تخم، یك قسمت خالى به چشم مى خورد كه در آن هوایى براى تنفس جوجه ذخیره شده است. به راستى كدام قدرت است كه آن مقدار هوا را درون تخم نهاده است تا جوجه براى ادامه حیات از آن استفاده كند؛ جز قدرت خداوند حكیم

هنگامى كه جوجگان از تخم بیرون مى آیند، در حالى كه مادر خود را قبلاً از دست داده اند، غذاى یكسال آنها موجود است و از آن استفاده مى كنند. پس از یك سال كه قدرت پرواز و زندگى مستقل را مى یابند، اولى سقف خانه خود را مى شكافد و از آن خارج مى شود، سپس دومى، سومى، چهارمى و به همین ترتیب، بقیه نیز عمل مى كنند.

 

این پرنده موجودى است كه نه او مادر را دیده و نه مادر موفق به دیدن او شده است و سۆال اصلى و عجیب اینجاست كه این حیوان ضعیف از كجا مى داند كه نوزادان او چنین احتیاجى را دارند و این آموزش ها را چه كسى به او داده است؟ آیا از مادر آموخته، مادرى كه هرگز او را ندیده و یا به تجربه دریافته است، با اینكه این عمل در طول زندگى او یك بار بیشتر اتفاق نمى افتد؛ زیرا پس از تخم گذارى مى میرد؟!

 

آیا جز این است كه این كار تنها به یك الهام غیبى و غریزى متكى است كه دست قدرت خداوند بنابرحساب و میزان و آینده نگرى دقیق، به مرغ آكسیكلوب عطا كرده است. همان خداوند حكیمى كه به هر جاندارى غریزه اى خاص بخشیده است تا نیازهاى خود را به خوبى تأمین كند؛ همان مبدأ فیاضى كه »قَدَّرَ فَهدى«.

 

(همان، صص 36 - 38)

 

 

 

نظم پس از تولد

 

زندگى حیوانات در مراحل پس از تولد نیز سراسر آمیخته با نظم و حساب است. براى مثال، گاهى مرغان خانگى منقار خود را در دهان جوجه هاى نوزاد خویش مى نهند و مدتى همچنان بدون حركت مى مانند. بیننده مى پندارد كه این حیوان كارى بى فایده انجام مى دهد، درحالى كه این كار او از روى حساب و نقشه مهمى است. در این حالت، مادر به چینه دان جوجه مى دمد تا گشاد شود و دانه هاى بیشترى را در خود جاى دهد. بر این اساس، احتمال مى رود نوزادانى كه به وسیله ماشین هاى جوجه كشى به عمل مى آیند، بر اثر نبود رسیدگى مادرانه، قدرت هضم هر دانه اى را ندارند.

 

دستگاه گوارش

 

 

 

گوارش

 

هنگام بلعیدن غذا و یا نوشیدن مایعات، نوك زبان به پشت دندان هاى بالا و كمى از سقف دهان مى چسبد، تا به راحتى، غذا یا نوشیدنى از راه گلو به طرف لوله مرى كشیده شود. البته پیش از این كار، دو عضو از دهان، مأمور زمینه سازى براى این مرحله هستند. از آن دو مأمور، یكى زبان كوچك یعنى همان پرده مخروطى شكل است كه در انتهاى حلق قرار دارد و به هنگام خوردن و آشامیدن، آن پرده از بالا به در مجرایى كه به بینى راه دارد محكم مى چسبد. دیگرى پرده اى است كه روى دریچه مجراى تنفس مى افتد و آن را محكم مى بندد تا چیزى از غذا و آب به مجراى بینى یا هوا وارد نشود. چنانچه با پدید آمدن عارضه اى مانند خنده ناگهانى، یكى از آن دو عضو مأمور كنار رود و كمى از غذا یا آب به مجراى هوا و بینى وارد شود، دو مأمور ذخیره به سرعت دست به كار مى شوند تا آن ذره غذا یا آب را خارج كنند. این دو مأمور ذخیره، یكى سرفه و دیگرى عطسه است. اولى حنجره و هوا و دومى نگهبان محافظ مجراى بینى است.

 

پس از ورود غذا به معده و شروع فعالیت هاى لوزالمعده، كیسه صفرا به تراوش مى افتد و میلیون ها غدد موجود در جدار معده و ده ها عوامل همآهنگ دیگر به وظیفه خود مى پردازند و بدین ترتیب، غذا رقیق مى گردد. در بخش انتهایى و پایین معده نیز دریچه اى است كه مرتب بازوبسته مى شود و هنگام باز شدن، مقدارى از غذاى هضم شده به روده كوچك ریخته مى شود.

 

علت ورود تدریجى غذا به روده كوچك؛ فشار نیامدن به روده باریك و جلوگیرى از پارگى آن است. پس روده كوچك با پیچ و خم هاى خود به همراه 2500 برجستگى به نام خمل در جداره خود، غذاى وارد شده را از راه روزنه هاى بسیارریزى، به خارج مى فرستد و دیگر مأموران نیز پس از تحویل، آن را در اختیار كبد قرار مى دهند.

 

كبد آن را به صورت خون درمى آورد و به مأمورانى مى سپارد تا آنها آن را به قلب منتقل كنند. سپس قلب با یك پمپاژ قوى آن را به تمام قسمت هاى بدن آدمى مى رساند و همه اعضا و جوارح از جیره اى عادلانه بهره مند مى شوند تا با سلامتى كامل به حیات خود ادامه دهند.

 

از مگس ماده، چهار بسته و كیسه خارج مى شود و در هر بسته سى عدد تخم است كه از هر تخم نیز باید مگسى متولد شود. با این حال، بنابر تدبیر خداوندى در خلقت، هم تعداد مگس ها به شدت كنترل مى شود و هم طول عمر مگس چندان زیاد نیست

 

این توزیع، در هر دقیقه 24 بار انجام مى شود و مجموع سلول هاى بدن كه از این عمل سود مى برند، بیش از ده میلیون میلیارد عددند. گفتنى است اگر كسى این عدد را بشمارد، سیصد هزار سال طول مى كشد، با این حال تعجب آورتر این است كه بندگان از قدرت و نعمت الهى سربپیچند و غافل بمانند.

 

(همان، صص 32 - 36؛ با اندكى تغییر)

 

خداوند در قرآن مجید، در هشدارى به آدمى فرموده است:

 

اى انسان چه چیز تو را در مقابل پروردگار بزرگت فریفته است كه او را نافرمانى مى كنى؛ آن چنان پروردگارى كه از ذره غیرمحسوسى تو را آفرید. پس اجزا و اعضاى تو را در حد و اندازه اى مناسب قرار داد و آن گاه اندامى معتدل به تو عطا كرد و به صورت و شمایلى تو را تركیب ساخت كه مشیت حكیمانه اش بدان تعلق گرفته بود. (انفطار: 6 - 8

 

 

 

شگفتى هاى چشم

 

چشم انسان را از دو نظر هم از نظر ساختمان و اعضاى ریز آن و هم از نظر روان شناسى مى توان بررسى كرد.

 

از دیدگاه روان شناسى، حالت هاى مختلف چشم، بیمارى و تندرستى فرد را بازمى گوید. چشم هم درون را مى بیند و هم بیرون را، یعنى وقتى با چشم به چیزى نگاه مى كنیم، از ظاهرش آگاه مى شویم، ولى اگر به چشم كسى نگاه كنیم، از درونش با خبر مى شویم. چشم، دوستى و دشمنى را نشان مى دهد و بیننده را از نیت شوم یا قصد خیر صاحب آن آگاه مى سازد. چشم هم گوینده است و هم شنونده. چشم از رضایت و خشم و نیز از قوت و ضعف خبر مى دهد و از آسودگى و دلهره پرده برمى دارد. از امید و ناامیدى مى گوید، درستى و نادرستى را روشن مى سازد، از راستگویى و دروغگویى و از سیرى و گرسنگى فرد حكایت مى كند.

 

خشکی چشم

 

 

 

قاضى تیزبین، از چشم متهم نكته هاى فروانى به دست مى آورد و بازپرس، پاسخ بسیارى از پرسش هاى خود را از چشم متهمان مى گیرد و پلیس با كلید چشم، رازهاى نهفته در دل مظنون به جرم را مى گشاید.

 

پزشك با دقت به وضعیت چشم، به نوع بیمارى انسان پى مى برد. چشم، سخن مى گوید و سخن مى شنود. گرچه وظیفه اصلى چشم ها این نیست و بشر به وسیله زبان و سخن مى تواند آن كارها را انجام دهد، ولى چشم با پذیرفتن این همه مسئولیت، بزرگ ترین خدمت ها را به بشر مى كند. پدیدآورنده بشر، از روى لطف و مهر به او، چنین ویژگى هایى را در چشم نهاده است تا آدمى در گشایش و آسایش باشد!

 

و اما آیا تاكنون به ساختمان چشم خود دقت كرده اید؟

 

سازندگان دوربین هاى فیلمبردارى براى نشان دادن دقیق رنگ ها، رنج ها برده اند و كوشش ها كرده اند، ولى هنوز آن گونه كه چشم رنگ ها را مى بیند، نتوانسته اند تصویرها را با رنگ هاى واقعى خود ثبت كنند. درحالى كه چشم انسان همواره در نگاه به اشیاى هستى، همه رنگ ها را با كیفیتى بى نظیر دریافت مى كند.

 

هرچند چشم هاى افراد بشر از لحاظ برخى ویژگى هاى ظاهرى متفاوتند، براى مثال چشم زاغ با چشم میشى فرق دارد و كبود چشم از سیاه چشم جداست، او همه را چنان ساخته است كه از نظر دید رنگ ها، هیچ گونه تفاوتى با هم ندارند و همه چشم ها و همه رنگ ها را به یك نوع مى بینند!

 

دوربین هاى عكاسى در عكس بردارى از فاصله هاى دور و نزدیك تنظیم خاصى دارند تا وضوح موضوع ها رعایت شود، ولى چشم در سریع ترین حركت مى تواند دور و نزدیك را واضح ببیند! چشم نه تنها در نور سفید مى بیند، بلكه در نور زرد، سرخ، بنفش و همه رنگ ها قدرت دید دارد، ولى دوربین هاى عكاسى از عكس بردارى در همه نورهاى رنگین ناتوانند و این به دلیل ناتوانى سازنده آنهاست. عدسى دوربین عكاسى با قدرت محدود خود، نشانه سازنده اى داناست، پس عدسى چشم با داشتن قدرتى نامحدود، از پدیدآورنده اى بسیار دانا و توانا سخن مى گوید.

 

یكى از موضوع هاى تأمل برانگیز هستى، كنترل تولیدمثل و جلوگیرى از ازدیاد نسل در برخى حیوانات و از سویى كمك به ازدیاد نسل در بعضى دیگر است. این مسئله، خود شاهدى است بر اثبات یگانگى و حكمت بى نظیر آفریدگار توانا و برهانى است بر نظم و حساب دقیق در عالم موجودات. این نكته مهم را مى توان در تكثیر ماهیان به خوبى بررسى كرد

 

دوربین عكاسى همه چیز را معكوس مى بیند، بالا را پایین و ایستاده را واژگون مى بیند، ولى چشم ما هر چیزى را همان گونه كه هست مى بیند. آیا به این فكر كرده ایم آبى كه در چشمان ماست، چگونه مایعى است كه در درجه هاى گوناگون دما، وضع خود را حفظ مى كند؛ در حرارت بالا تبخیر نمى شود و در حرارت پایین یخ نمى بندد. چه قدرت عظیمى توانسته است برخلاف قانون طبیعت و مایعات، چنین آبگونى را ایجاد كند كه در حرارت هاى گوناگون وضع خود را حفظ كند!؟

 

(سیدرضا صدر، نشانه هایى از او، صص 100 و 499)

 

شگفتى در كار قلب و كبد

آن گاه كه خون از قلب خارج مى شود، همه سلول هاى بدن از آن تغذیه مى كنند و مقدار باقى مانده با رنگى تیره، از رهگذر دیگرى به جانب قلب حركت مى كند. تیرگى رنگ آن به این علت است كه در راه بازگشت، كثافات، سمومات و گازهاى كربنیك را نیز جمع آورى مى كند. این خون ها پیش از رسیدن به قلب، در حفره هاى شش ها ریخته مى شوند. شش ها نیز در اندك زمانى با یك فشار و انقباضى و انبساط، خون آلوده را تصفیه و آن را شفاف و خالصمى سازند و آن را به قلب مى دهند و مواد كثیف و گازهاى كربنیك را از مجراى دهان و بینى به وسیله بازدم خارج مى كنند و چه شگفت آور است اگر بدانیم، در هر 24 ساعت شش ها حدود ده هزار لیتر خون را تصفیه مى كنند و به قلب مى رسانند. البته بدن آدمى به طور متوسط بیشتر از پنج یا شش ها لیتر خون ندارد، ولى بر اثر گردش مداوم و تصفیه پیوسته آن است كه در یك شبانه روز كار شش به تصفیه ده هزار لیتر خون مى رسد.

راستى اگر بنا باشد در جهان كارخانه اى تأسیس شود كه عملیات دهان، مرى، معده روده، كبد، قلب، شش، كلیه ها و دیگر عضوها را كه همه در حجمى بسیار كوچك قرار گرفته اند انجام دهد، به چه مقدار حجم و مساحت نیاز دارد؟

(اخلاق در زندگى، ص 45 - 48)


دو شنبه 18 فروردين 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

اشعار حسین پناهی

من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از كشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم! كودكان را دوست دارم ولی از آینه می ترسم! سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم! من می ترسم ، پس هستم این چنین می گذرد روز و روزگار من من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم حسین پناهی

چه مهمانان بي دردسري هستند مردگان نه به دستي ظرفي را چرك مي كنند نه به حرفي دلي را آلوده تنها به شمعي قانعند و اندكي سكوت... حسین پناهی

درختان می گویند بهار پرندگان می گویند ، لانه سنگ ها می گویند صبر و خاک ها می گویند مصاحب و انسان ها می گویند «خوشبختی» امّا همه ی ما در یک چیز شبیهیم ، در طلب نور ! ما نه درختیم و نه خاک . پس خوشبختی را با علم به همه ی ضعف هامان در تشخیص ، باید در حریم خودمان جستجو کنیم ... حسین پناهی

کهکشانها کو زمینم؟ زمین کو وطنم؟ وطن کو خانه ام؟ خانه کو مادرم؟ مادر کو کبوترانم؟ من گم شدم در تو یا تو گم شدی در من ، ای زمان؟... حسین پناهی

در انتهای هر سفر در آیینه دار و ندار خویش را مرور می کنم این خاک تیره این زمین پاپوش پای خسته ام این سقف کوتاه آسمان سرپوش چشم بسته ام اما خدای دل در آخرین سفر در آیینه به جز دو بیکرانه کران به جز زمین و آسمان چیزی نمانده است گم گشته ام ‚ کجا ندیده ای مرا ؟ حسین پناهی

نیم ساعت پیش ، خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ، آواز که خواند تازه فهمیدم ، پدرم را با او اشتباهی گرفته ام ! حسین پناهی

ما چيستيم ؟! جز ملکلولهاي فعال ذهن زمين ، که خاطرات کهکشان هارا مغشوش ميکند! حسین پناهی

بی تو نه بوی خاک نجاتم داد نه شمارش ستاره ها تسکینم چرا صدایم کردی چرا ؟ سراسیمه و مشتاق سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی نشان به آن نشان که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت و عصر عصر والیوم بود و فلسفه حسین پناهی

و رسالت من این خواهد بود تا دو استکان چای داغ را از میان دویست جنگ خونین به سلامت بگذرانم تا در شبی بارانی آن ها را با خدای خویش چشم در چشم هم نوش کنیم حسین پناهی

شب در چشمان من است به سیاهی چشمهایم نگاه کن روز در چشمان من است به سفیدی چشمهایم نگاه کن شب و روز در چشم های من است به چشمهایم نگاه کن پلک اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت حسین پناهی

به من بگوييد فرزانه گانِ رنگ بوم و قلم چگونه خورشيدي را تصوير مي كنيد كه ترسيمش سراسر خاك را خاكستر نمي كند ؟ حسین پناهی

انسانم ! ساکت ، چون درخت سیب ! گسترده ، چون مزرعه ی یونجه ! و بارور ، چون خوشه ی بلوط ! به جز خداوند ، چه کسی شایسته ی پرستش من خواهد بود ؟! حسین پناهی

میزی برای کار ، کاری برای تخت ، تختی برای خواب ، خوابی برای جان ، جانی برای مرگ ، مرگی برای یاد ، یادی برای سنگ ، این بود زندگی ... حسین پناهی

نیستیم ! به دنیا می آییم عکس ِ یک نفره می گیریم ! بزرگ می شویم ، عکس ِ دو نفره می گیریم ! پیر می شویم ، عکس ِ یک نفره می گیریم ... و بعد دوباره باز نیستیم حسین پناهی

بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند ، چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو ! حسین پناهی

ما در هیأت پروانه ی هستی با همه توانایی ها و تمدن هامان شاخکی بیش نیستیم ! برای زمین ، هفتاد کیلو گوشت با هفتاد کیلو سنگ تفاوتی ندارد یادمان باشد کسی مسئول دلتنگی ها و مشکلات ما نیست اگر ردپای دزدِ آرامش و سعادت را دنبال کنیم سرانجام به خودمان خواهیم رسید. حسین پناهی

خورشيد جاودانه مي درخشد در مدار خويش مایيم كه پا جاي پاي خود مي نهيم و غروب مي كنيم هر پسين اين روشناي خاطر آشوب در افق هاي تاريك دوردست نگاه ساده فريب كيست كه همراه با زمين مرا به طلوعي دوباره مي كشاند ؟ حسین پناهی

اشعار ناب حسین پناهی

سیاه خب ..آره که خیابونا و بارونا و میدونا و آسمونا ارث بابامه واسه همینه که از بوق سگ تا دین روز این کله پوکو میگیرم بالا و از بی سیگاری میزنم زیر آواز و اینقدر میخونم تا این گلوی وا مونده وا بمونه.... تا که شب بشه و بچپم تو یه چار دیواری حلبی که عمو بارون رو طاقش عشق سیاه خیالی منو ضرب گرفته شام که نیس خب زحمت خوردنشم ندارم در عوض چشم من و پوتینای مچاله و پیریه که رفیق پرسه های بابام بودن بعدشم واسه اینکه قلبم نترکه چشمارو میبندم و کله رو ول میکنم رو بالشی که پر از گریه های ننمه گریه که دیگه عار نیست خواب که دیگه کار نیست تا مجبور بشی از کله سحر یا مفت بگی و یا مفت بشنفی و آخر سر اینقدر سر بسرت بذارن که سر بذاری به خیابونا هی هی دل بده تا پته دلمو واست رو کنم میدونی؟ همیشه این دلم به اون دلم میگه دکی تو این دنیای هیشکی به هیشکی این یکی دستت باید اون یکی دستتوبگیره ورنه خلاصی خلاص! اگه این نبود ...حالیت میکردم که کوهها رو چه طوری جابجا میکنن استکانها رو چه جوری می سازن سرد و گرم و تلخ و شیرینش نوش جان من یاد گرفتم چه جوری شبا از رویاهام یک خدا بسازم و... دعاش کنم که عظمتتو جلال امشب هم گذشت و کسی ما رو نکشت بعدش هم چشما مو میبندم و دلو میسپرم به صدای فلوت یدی کوره که هفتاد سال تمومه عاشق یه دخترچارده ساله بوره منم عشق سیاهمو سوت میزنم تا خوابم ببره تو ته تهای خواب یه صدای آشنایی چه خوش میخونه بشنو..... هی لیلی سیاه اینقدر برام عشوه نیا تو کوچه... تو گذر... تو سر تا سر این شهر هرجا بری همراتم سگ وسوتک میدونه کشته عشوه هاتم

من می خوام برگردم به کودکی !! من می خوام برگردم به کودکی !! دیگه چی؟ کم و کسری نداری؟ دیگه چیزی نمی خوای؟ کمکم کن نازی. ما باید خوب بخوابیم تا بتونیم فردا , برسیم به کارمون ! اگه ما کار نکنیم چطوری جوراب و شلغم بخریم؟ های, های, به هیچی اعتماد نکن اگه خواستی از خونه بری بیرون بی چراغ دستی و بی کلاه و شال , بیرون نرو! ممکنه , خورشید یه هو سقوط کنه یا یهو یخ بزنه ما چرا می بینیم؟ ما چرا می فهمیم؟ ما چرا می پرسیم؟ خودتو میشناسی؟ من خودم یک سایه م. منو چی؟ یادت می آم؟ سایه ای در سایهء یک سایه. چت شده یهوکی؟ چیزی نیست! تو سرم, تو سرم, روی شاخ ممکن , بوف کور میخونه , اون ورش تو جادهء ناممکن برف ریز می باره تو هستی پیچ اضافی آوردم نمی دونم اون پیچ مال بود یا نبود؟! گمونم باز فلسفم عود کرده! آخ خدا مرگم بده! "هگلت"؟ نه بابا ! "هگل" رو یه بار عمل کردم رفت پی کارش, با پول گوشواره های تو و عینک ته استکانی خودم! سرت خارش نداره؟ نمی خوای شاخ در آری؟ مگه من کرگدنم؟ آدمی چون عاقله به شاخ نیازی نداره! البته یادم هست این که ما مستعد تبدیلیم. نگاه کن! منو فرشته می بینی؟ نه بابا! تو آدمی رنگ چشمم؟ میشی قد؟ قد یه سرو! اصل و تبار ایرانی. ما چرا دماغمون پنگوله؟ رنگمو قهوه ایه , پاهامون باریکه؟ چون که از نژاد زرتشت هستیم. خسته ای از هیات رنگینم؟ نازی جان .... مرغ عشق از کفسش دررفته شیرین خانم تو حموم سونا حوصلش سر رفته اون هم فرهادش دیش شو داده به اسمال آقا جاش یه دیزی خورده بی نعنا , بی نعناع مفشو رو گل رز فین میکنه قسم بخور....! جان.....سکوت....! بیباکی یا بزدل؟ می ترسی از فردا؟ روز نو , روزی نو؟ راه نو , گیوهء نو؟ می ترسی؟ می دونم! باز داری جوش می زنی که زبونت لال لال , یه وقت ارسطوم نباشه. واه واه واه...! افاده ها طوق طوق سگا به دورش وق و وق خودشو با کی طاق میزنه؟! خودمو با کی دارم طاق میزنم؟ ارسطو آدم بود , دندون داشت , تو خونش آهن بود , مثل یک سنگ که آهن داره , وقتی که خواب کم داشت , چشماش قرمز می شد, فلسفه یعنی رنج! افتخاره که بگی رنجورم؟ رنج یعنی خورشید ! اگه خیلی دلخوری از اغراق , رنج یعنی فرمول ! رنج یعنی امکان رنج یعنی خانه یعنی شربت و قرص و دوا رنج یعنی یخچال رنج یعنی ماشین سنگ چخماق بهتره یا کبریت؟ پیه سوز روشن تره یا چاچراغ؟ تلفن راحت تره یا فریاد؟ وقتی فهمیدم زمین , توی تسبیح کرات , یکدونه ست.... جنسش هم از خاکه سنگش هم جور واجوره , ماهی و علف داره , بهار و پائیز داره , خیالم راحت شد. دیگه وقت زایمان , نمی ترسم از " آل" , چون به بازوی چپم , سرم خون می زنند نمی ترسم از غول نمی ترسم از سل چون که در کودکی واکسینه شدم خوشبختم , خیلی هم خوشبختم. کار کردن یه چیز و خوشبختی یه چیز دیگه ست ! عاشق خرابه و تاریخی؟ کاروانهای شتر , خمره های کهنه , سکه های زنگار؟ یعنی چه این حرفا؟ شرق ذهنت , ابن خلدونت نیست؟ تو اصلا ویرانه می بینی تا برای سوسمارش جا تعیین بکنی؟ من گفتم ویرانه , منظورم تجزیه بود , جای سوسمارش هم تحلیلم. حالیت نیست؟ مثل این که بعضی چیزا حالیمه! کهنه در برکهء نو غلت می زنه و نو میشه! قلبت بهتر از چشات می بینه؟ چی چی یو؟ حقیقتو؟ حقیقت یه لحظه ست: تفسیر یک تعبیره نمی شه یه لحظه رو کشش بدیم؟ کش به درد تنبون " کانت " میخوره! کش یعنی سردرد ! کش یعنی سیگار , کش یعنی تکرار , کش یعنی لیسیدن یک کاغذ بی مصرف که یه روز لای اون شکلات پیچیده بود. ما چرا می بینیم؟ ما چرا می فهمیم؟ ما چرا می پرسیم؟؟؟؟؟ سردمه! مثل موری که زیر بارون تند , رد بوی خط راه لونه شو می جوره! عین هستی و زوال این قدر پا پیچم نشو! بینمون دو تا ننو میشه گذاشت. باقلا بار بذارم هستیتو تغییرش بدم؟ "پرودون" معده هستی رو داغون می کنه , عینهو " کارل ماکس " که به جای ارزن , تخم مرغ به خورد مرغا می ده ! ده!!؟ جون تو !! ده , اگه " پاتانجالیه " الک بدم روحتو پالایش بدی؟ اسب دریائی روحم , تو ساحل برق میزنه عین سراب. روح من پاکه مثل دل تو مثل چش سگ مثل دست نوزاد سردمه !! مثل آغاز حیات گل یخ. جشن مرگم برپاست! این هم از همراهم ؟ من به دنبال دوای خودمم , ورنه اینو ازبرم , این که هر کی خودشه! چه کنم؟ ها ؟ چه کنم؟ شلغم و لبوی هیچ وقت , از کجا گیر بیارم؟ برم از " گینه بیسائو " , خاک بیارم بریزم روی سرم؟ خاک وطن که بهتره.....!! توی هر نیم وجبش هزار تا فامیل داریم. سعدی و فردوسی نادر و سبکتکین لطفعلی خان و رهی سگ اصحاب کهف گاو سامری ها خر عیسای مسیح زین فرسودهء رخش رستم کهش های چنگیز خنجر اسکندر جیگر پاره سهراب و دل تهمینه چرکنویس غزلای حافظ مهر باران شستهء مولانا اشک مجنون و مزار لیلی صورت قرضای شیخ ابو سعید تسبیح گسسته عین القضات قرصای سر درد و سردرد و سر ابوعلی سکه های حاج آمیز حاتم (آقا به تو چه) صندوق جواهر خانم ملوک(دبیا) تابلوی رنگ روغن استاد(به به چی چی شد؟) جوهر مکتوبهء مرقومهء منظورهء اخراج تاتار , با ید منصورهء ممدوحهء شاه سلطان ابن سلطان ابن سلطان ابن سلطان ابن سلطان ابن سلطان(وای خدا مرگم بده) تراش مدادای رابرت گراند فندک اسقاطی جان کندی کاغذ لی لی پوت مارکوپولو فتق بند پدر سلطان حسین هسته خرما های سعد وقاص استکان نعلبکی حلق طروش آخور اسب و الاغ منصور بی شمار بابای شل از سگدو بی شمار مادر کور از گریه بی شمار کودک اسهالی بی سوت سوتک بی نهایت تابوت !! تازه جنس خاکشم مرغوبه , روی سر میچسبه , عین شاخ رو سر گاو عین شب رو دل خاک عین چشما و نگاه! مگه با توپ و تفنگ جداش کنن. جوهر وجود سر , ذات خاک وطنه ! سردمه !! مثل یک سیب لهیده توی یخچال سونی. عین آمال و محال این قدر پاپیچم نشو ! بینمون دوتا ننو می شه گذاشت.... دوست داری بریم بیرون؟ یه کم گردش بکنیم؟ همه چیو از یاد ببریم؟ دستا رو حلقه کنیم؟ سفارش بلال بدیم... بغل دریاچه ها , عکس رنگی بندازیم , قوها رو نگاه بکنیم , ابرا را , یاذته میگفتی : ما شعور مطلق آفاقیم؟ چیمون از خرسای قطبی کمتره؟ چطوره وام بگیریم و خرده بورژوا بشیم؟ بی خیال تاریخ ! بی خیال انسان ! بی خیال تشنه ها و دریا ! بی خیال گشنه ها و صحرا! خیلی خوبه خدا...... نوکر و کلفت می گیریم هفده تا ! تو برای نوکرات چکمه بخر همه لباسامو یه جا میدم به کلفتام. شام که خواستی بخوری , دستمال بزن به گردنت. در و دیوار و پر از تابلو کنیم. تابلوی رود و درخت, تابلوی فرشای تپلی! هر وقت دیدم خسته ای من موزیک " باخ " می ذارم, درشکه سوار می شیم من می گردم دنبال چترم. تو منو صدا بزن: " آنا کارنینا " بیا این دستمو اینجور می گیرم تا که میشی و ماشا ماچش کنند بعدش هم , بشون می گم: برین خونه بچه ها قهوه تون سرد می شه ها !! بشتابیم ولی آهسته.... " ل-تولستوی " با زبونی که به نافش می رسه تو کویر جنگ و صلح یه گوشه نشسته و خربزه قاچ قاچ می کنه سرش عین سردار ریشش عین پرچم دلش عین " سایگون " در اولین شب سقوط زنده یعنی زندگی ! این دیگه فلسفه نیست از قضا فلسفه " دیویده " ! خوب؟ عیب و ایرادش چیه؟ دجیگر ....!! " هنری دیوید " جیب بره.....!! همه اش برای بال و پرواز ملودرام می بافه تا به بشر حالی کنه , سی سنت پول قرض می خواد , که بره " والدن پوند " یه بال فرشتهء مرغ بخوره, احساس بودن بکنه بستنی لیس بزنه بود و بقا اسطوره است زیبائی اسطوره است یا که آن سرخی سیب یا که این خنجر سرخ بندهء چند تا خدا باید بشیم؟؟؟؟!!! تو دلت تاریکه؟ تو... تو دلت تاریکه....!!! " توماشو " نشی یه وقت بگیرن به جرم بی دینی بیست و هفت سال زندونت کنن؟ ما که " اوربانوس هشتم " نداریم تا که شفاعتت کنه؟ به خدا ایمان داری ؟؟؟؟؟؟ من:خدا , تو جوانه انجیره خدا , تو چشم پروانه است وقتی از روزنه پیله اولین نگاهش به جهان می افته... خدا بزرگتر از توصیف انبیاست بام ذهن آدمی , حیات خانه خداست, خدا به من نزدیکه , همین قدر که تو از من دوری! برم ؟ برم زیر آسمون روسری مو وردارم؟ موهامو افشون بکنم؟

" تاباهارتا " مثل دود ظاهر بشه , برامون نمایش اجرا بکنه؟ پیر مرد خوبیه , خیلی هم با نمکه یه جوری گریه میکنه , که می میری از خنده ! حرف نمایشو نزن آرتیسته هی خودشو جر میده تا به بشر حالی کنه این همه بود و نبود بسه دیگه یه کمی هم به " چه بود " فکر بکنین ! یه کمی فکر بکنین! اون وقتش توی سالن " لیدی " خانم با سگش لاس می زنه مادرش پشت سرش میزنه به صندلی که دخترش چشم نخوره ....! بعدش هم خیلی یواش زیر گوش کانگوروش غر میزنه " لیدیو " دیدی " کانی " ؟ شش ماهه آبستنه! توله سگه بی عرضه. سردمه !!! مثل یک سگ که توی جنگ سگی حس بویائیش ,رفته باشه از دست عین فیلسوف و سوال این قدر پاپیچم نشو!! خوش به حال " تجرید " چون که هر کس رو مدار خودشه به خیال تو چنار , گنجشک رو می فهمه؟ لاک پشت برا میگو جشن تولد می گیره؟ حاجی لک لک عاشق دختر درنا می شه؟ کبوتر جنازه پروانه رو توی تابوت می ذاره؟ تابستان , دنبال روح مگس مرده می گرده؟ به بهار چه , که پلنگ سر زا رفته؟ زمستون می شینه و برای جغد دلتنگ تار و سنتور می زنه؟ تو عروسی دو خرس , فیل عربی می رقصه؟ گربه , کی به خاطر سر و صداش تو نیمه شب از یه پیر مرد تنها که دو ساعت تو سکوت فکر کرده تا که اسم زنش یادش بیاد , عذر خواهی کرده؟ آرزوی گل نسرین اینه ؟ که به جای گل نسرین , جوجه تیغی باشه؟ سردمه...!! مثل یک بابونه که تو گوش تردش , باد , هی می خونه خوشگله؟!!! سرنوشتت اینه تو دهن پا زن پیر , آب بشی آفتابو از یاد ببری , خواب بشی فردا صبحش ناغافل , یه پشکل نلب بشی عین شاعر و نهال , این قدر پاپیچم نشو! بینمون دو تا ننو میشه گذاشت. ما چرامی بینیم ما چرا می فهمیم ما چرا می پرسیم مگس هم می بینه گاو هم میبینه می بینه که چی بشه ؟ که مگس به جای قند نشینه رو منقار شونه به سر گاو به جای گوساله اش کره خر رو لیس نزنه بز بتونه از دور بزغالشو بشناسه خیلی هم خوبه که ما میبینیم ورنه خوب کفشامون لنگه به لنگه می شد اگه ما نمی دیدیم از کجا می فهمیدیم که سفید یعنی چه ؟ که سیاه یعنی چی؟ سرمون تاق می خورد به در ؟ پامون می گرفت به سنگ از کجا می دونستیم بوته ای که زیر پامون له می شه کلم یا گل سرخ ؟ هندسه تو زندگی کندوی زنبور چشم آدمه درک زیبایی ‚ درکی زیباست سبزی سرو فقط یک سین از الفبای نهاد بشری حرمت رنگ گل از رنگ گلی گم گشته است عطر گل خاطره عطر کسی است که نمی دانیم کیست می آید یا رفته است ؟ چشم با دیدن رودونه جاری نمی شه بازی زلف دل و دست نسیم افسونه نمی گنجه کهکشون در چمدون حیرت آدمی حسرت سرگردونه ناظر هلهله باد و علف هیجانی ست بشر در تلاش روشن باله ماهی با آب بال پرنده با باد برگ درخت با باران پیچش نور در آتش آدمی صندلی سالن مرگ خودشه چشمهاشو می بخشه تا بفهمه که دریا آبی است دلشو می بخشه تا نگاه ساده آهو را درک بکنه سردمه مثل پایان زمین عین عارف و سفال این قدر پاپیچم نشو! بینمون دوتا ننو می شه گذاشت. ما چرا می بینیم؟ ما چرا می فهمیم؟ ما چرا می پرسیم؟؟ گربه هم می فهمه رود هم می فهمه سنگ هم میفهمه می گی نه؟ می گی نه؟ خب دم گربه رو لگد بکن! سنگ و صیقل بده و بوداش کن! اگه وارونه اش کنی , شکل یک خمره می شه خمره رو خرد بکنی خاک می شه خاک هم می فهمه , باد هم می فهمه ار بخوای به آشیون یه کلاغ نزدیک بشی و به جوجش دست بزنی چشمتو درمی آره ! همچی قارقار می کنه که انگاری دختر شاه پریون سر هفتا دختر , یه پسر کاکل زری زائیده... کز کردی تو شونه هات و خودتو می بینی..! پرده پنجره چشماتو وردار و ببین دنیا را , دیدنیه!! چشم ما رفتنیه! زندگی مهلت پرسیدن به ماها نمی ده... این جهانی که همش مضحکه و تکراره! تکه تکه شدن دل چه تماشا داره؟... دیده ام دیدنی دنیا را..... چرخه و چرخشه و پرگاره!! خیابون مهمتر از پاهای " ژان پل سارتره " منظورم رفته و جای رفته چمن از نگاه " پابلو نرودا " جدیدتره! منظورم سیر و منزلگه سیر سیستم سرگیجه کار و حقوق لذت جویدن و مزهء " کافکا " را خنثی کرده منظورم غریزه و قانونه تک پا رفتن همسایه " واگنر" , اونو دلخور کرده منظورم رابطه و دریافته! سویس کامل بشقابای " مادام بواری" هنر آشپزیشو لوث کرده منظورم عاطفه و تکنیکه پشت ای پنجره , علم چتر شک دستش و از آفتاب حرف میزنه. با کت وارونه , در باب حواس با کفش لنگه به لنگه , در باب جهت با هیاهو , در باب سکوت , تز می ده !! پشت این پنجره جز هیچ بزرگ هیچی نیست.... سردمه!! مثل یک چوب بلال , که تو قبرستون افتاده باشه عین کودک و خیال , این قدر پاپیچم نشو بینمون دو تا ننو می شه گذاشت پس چرا مورچه دونه می بره؟ همچی تند و تیز می ره که انگاری اگه نره چرخ دنیا پنچره! جیرجیرک برای کی می خونه؟ شب چرا تاریکه؟ ماه چرا طلائیه؟ گل چرا رنگینه؟ آفتابگردون بی جهت می گرده؟ کبوتر بی خودی می چرخه؟ بغ بغو بی معناست؟ همین جوری رو پارچه عکس شقایق می کشند؟ موشه بی هیچ لذتی بچه می زاد؟ خودت گفتی , بعدش هم خندیدی.....!! شب و روز تو گوش "واگنر" , دهل نت می زدند؟ " کافکا" هیچ وقت نخندید؟ گل رز را نشناخت؟ شعاع طلائی خورشید و درک نکرد؟ عرعر بچه همسایه رو هیچ وقت نشنید؟ دلمون هندونه فکرمون هندونه روحمون هندونه با یه دست سرنوشت یکی شو برداریم بسه!!!!! بابا! اصلا به ما چه که حاجی لک لک عاشق دختر درنا میشه ؟یا نمی شه!! می گی ما , برای روح مار و مور حلوا خیرات بکنیم؟ فرق ما با اونا که ما فقط حرف می زنیم لطف حرف هم مایه دردسره!!!

شب و نازی ‚ من و تب همه چی از یاد آدم می ره مگه یادش که همیشه یادشه یادمه قبل از سوال کبوتر با پای من راه می رفت جیرجیرک با گلوی من می خوند شاپرک با پر من پر می زد سنگ با نگاه من برفو تماشا می کرد سبز بودم درشب رویش گلبرگ پیاز هاله بودم در صبح گرد چتر گل یاس گیج می رفت سرم در تکاپوی سر گیج عقاب نور بودم در روز سایه بودم در شب خود هستی بودم روشن و رنگی و مرموز و دوان من عفریته مرا افسون کرد مرا از هستی خود بیرون کرد راز خوشبختی آن سلسله خاموشی بود خود فراموشی بود چرخ و چرخیدن خود با هستی حذر از دیدن خود در هستی حلقه افتاد پس از طرح سوال ابدی شد قصه حجر و وصال آدمی مانده و آیا و محال.. بیکرانه است دریا کوچیکه قایق من های ... آهای تو کجایی نازی عشق بی عاشق من سردمه مثل یک قایق یخ کرده روی دریاچه یخ ‚ یخ کردم عین آغاز زمین زمین ؟ یک کسی اسممو گفت تو منو صدا کردی یا جیرجیرک آواز می خوند جیرجیرک آواز می خوند تشنته ؟ آب می خوای ؟ کاشکی تشنه م بود گشنته ؟ نون می خوای ؟ کاشکی گشنه م بود په چته دندونت درد می کنه ؟ سردمه خب برو زیر لحاف صد لحاف هم کممه آتیشو الو کنم ؟ می دونی چیه نازی ؟ تو سینه ام قلبم داره یخ می زنه اون وقتش توی سرم , کوره روشن کردند پاتو چرا بستی به تخت؟ عامو پامو بستم که اگه یه وقت زمین سکوت کنه طوری نشم. کی , کی گفته زمین میخواد سقوط کنه؟ قانون دافعه گفت چشممو دور ببینی می ری ددر! بوی گوگرد می دی! هی هوار! فسفر و گوگرد و تشخیص نمی دن! وای از اقبالم باز بارون خیال , آسیاب ذهنتو چرخونده؟ باز فیلسوف و سوال باز عارف و سفال باز هستی و زوال باز آمال و محال باز شاعر و نهال باز کودک و خیال کجاها رفته بودی؟ میخونه یا معبد؟ رنج ما قویتر از مشروبه! میخونه افسونه! پس چرا چشات شبیه چشای شیطونه؟ من نمی بخشم اگه , جای پات بی جای پام , روی جایی حک بشه! کجاها رفته بودی؟ هیچ کجا... رو شعاع هستی برا خودم میگشتم همه چی برای من ممکن بود تو خودت می بینی همه چیز عادی بود کاه دادم به خر کفشامو بردم گذاشتم تو کپر , که یهو نصف شبی سگ نبره فرغونو شستم که سیمان تو کفش خشک نشه لحافو رو بچه ها پهن کردم همه چی ! همه چی! همه چی برای من ممکن بود کار و تولید و تلاش حرمت همسایه می دونستم که سلام یعنی چه؟ می دونستم که زمان معناش چیه من کیه اون کدومه میدونی؟ بعدش هم گردن و صاف کردم خیره ماندم به دور انگاری سایه ام افتاد رو ماه مثل یه هول مثل یه غول به خودم گفتم من انسانم من شعور همه آفاق هستم می تونم برای شیر زائو ماما بشم! می تونم پلنگ و زنجیرش کنم می تونم با تیشه چنارو سرنگون کنم می تونم! بعدش هم زد به سرم که برم پشت سوال برگردم به کودکی تا که با چرخ خیال وصله نور بدوزم به پیراهن شب.. یه هو وسوسه شدم رفتم توی ماممکن! تو ناممکن, فیل هوا میکردن؟ آره ! خوب ! فیل هوا !! که می خواستی برگردی به کودکی؟ آره , خوب , پشت سوال کی تا حالا برگشته به کودکیش؟ کی ؟ کجا ؟ کی ؟ کجا ؟ می خواستم , میخواستم اما مقدورم نشد باید مقدورم بشه آه! خنده های بی دلیل گریه های بی دلیل خیره گی ها , خیره گی ها , خیره گی خیره گی ها و سکوت خیره گی و افق سرخ غروب خیره گی و علف ترد بهار خیره گی و شبح کوه و درختان در شب خیره گی و چرخش گردن جغد خیره گی و بازی ستاره ها خنده بر جنگ بز و گیوه پهن مادر گریه بر هجرت یک گربه از امروز به قرنی دیگر خنده بر عرعر خر من! من باید برگردم , تا تو قبرستون ده , غش غش زیسه برم به سگ از شدت ذوق , سنگ کوچیک بزنم توی باغ خودمون انار دزدی بخورم وقتی که هوای حلوا کردم با خدا حرف بزنم آخه! تنها من می دونم شونه چوبی خواهرم کجا افتاده کلید کهنه صندوق عجائب , لای دستمال کدوم پیرزنی پنهونه راز خاموشی فانوس کجاست؟ گناه پای شل گاو سیاه گردن کیست چه گلی را اگر پرپر بکنی شیر بزت می خشکه, من باید برگردم تا به مادرم بگم , من بودم که اون شب , شیربرنج سحریتو خوردم من بودم , من بودم که اون شب شیربرنج سحریتو خوردم. تا به بابا بگم , باشه باشه , نمی خواد کولم کنی ! گندوما رو تو ببر , من به دنبالت می آم قول می دم که نشینم خونه بسازم با ریگ دنبال مارمولکا , نرم تا اون ور کوه !

نازی مرد نازی نازی مرد آن همه دویدن و سراب این همه درخشش و سیاه تا کجا من اومدم چطوری برگردم ؟ چه درازه سایه ام چه کبود پاهام من کجا خوابم برد ؟ یه چیزی دستم بود! کجا از دستم رفت ؟ من می خواهم برگردم به کودکی قول می دهم که از خونه پامو بیرون نذارم سایه مو دنبال نکنم تلخ تلخم, مثل یک خارک سبز سردمه و می دونم هیچ زمانی دیگه خرما نمی شم چه غریبم روی این خوشه سرخ من می خوام برگردم به کودکی!! نمی شه !! نمی شه !! نمی شه !! نمی شه !! نمی شه !! کفش برگشت برامون کوچیکه پابرهنه نمی شه برگردم ؟ پل برگشت توان وزن ما را نداره! برگشتن ممکن نیست برای گذشتن از ناممکن , کی یو باید ببینیم؟!! رویا رو , رویا رو , رویا رو , رویا رو رویا را کجا زیارت بکنم ؟ در عالم خواب خواب به چشمام نمی آد! بشمار , تا سی بشمار ... یک و دو یک و دو سه و چهار پنج و شش هفت و هشت نه و ده ...

وهم چشم من و انجیر دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟ جوونور کامل کیه؟ واسطه نیار به عزتت خمارم حوصله هیچ کسی رو ندارم کفر نمیگم سوال دام یک تریلی محال دارم تازه داره حالیم می شه چیکارم میچرخم و میچرخونم سیارم تازه دیدم حرف حسابت منم طلای نابت منم تازه دیدم که دل دارم بستمش راه دیدم نرفته بود رفتمش جوانه نشکفته را رستمش ویروس که بود حالیش نبود هستمش جواب زنده بودنم مرگ نبود! جون شما بود؟ مردن من مردن یک برگ نبود! تو رو به خدا بود؟ اون همه افسانه و افسون ولش؟!! این دل پر خون ولش؟!! دلهره گم کردن گدار مارون ولش؟! تماشای پرنده ها بالای کارون ولش؟! خیابونا , سوت زدنا , شپ شپ بارون ولش؟! دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟ جوونور کامل کیه؟ گفتی بیا زندگی خیلی زیباست ! دویدم چشم فرستادی برام تا ببینم که دیدم پرسیدم این آتش بازی تو آسمون معناش چیه ؟ کنار این جوی روون نعناش چیه؟ این همه راز این همه رمز این همه سر و اسرار معماست؟ آوردی حیرونم کنی که چی بشه ؟ نه والله! مات و پریشونم کنی که چی بشه ؟ نه بالله پریشئنت نبودم ؟ من حیرونت نبودم؟! تازه داشتم می فهمیدم که فهم من چقدر کمه! اتم تو دنیای خودش حریف صد تا رستمه! گفتی ببند چشماتو وقت رفتنه! انجیر میخواد دنیا بیاد آهن و فسفرش کمه! چشمای من آهن انجیر شدن! حلقه ای از حلقه زنجیر شدن! عمو زنجیر باف زنجیرتو بنازم چشم من و انجیر تو بنازم! دیوونه کیه؟ عاقل کیه؟ جوونور کامل کیه؟کهکشانها کو زمینم؟ زمین کو وطنم؟ وطن کو خانه ام؟ خانه کو مادرم؟ مادر کو کبوترانه ام؟ ...معنای این همه سکوت چیست؟ من گم شده ام در تو یا تو گم شدی در من ای زمان؟!.... کاش هرگزآن روز از درخت انجیر پائین نیامده بودم!! کاش!چشمان من شب در چشمان من است به سیاهی چشمهایم نگاه کن روز در چشمان من است به سفیدی چشمهایم نگاه کن شب و روز در چشمان من است به چشمهای من نگاه کن چشم اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفتعقرب عاشق دم به کله میکوبد و شقیقه اش دو شقه میشود بی آنکه بداند حلقه آتش را خواب دیده است عقرب عاشق.....سکوت چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان نه به دستی ظرفی را چرک میکنند نه به حرفی دلی را آلوده تنها به شمعی قانعند واندکی سکوت......شناسنامه من حسینم پناهی ام من حسینم , پناهی امخودمو می بینم خودمو می شنفم تا هستم جهان ارثیه بابامه. سلاماش و همه عشقاش و همه درداش , تنهائیاش وقتی هم نبودم مال شما. اگه دوست داری با من ببین , یا بذار باهات ببینم با من بگو یا بذار باهات بگم سلامامونو , عشقامونو , دردامونو , تنهائیامونو ها؟!سرگذشت کسی که هیچ کس نبود حرمت نگه دار دلم گلم که این اشک خون بهای عمر رفته من است میراث من! نه به قید قرعه نه به حکم عرف یک جا سند زده ام همه را به حرمت چشمانت به نام تو مهر و موم شده با آتش سیگار متبرک ملعون! کتیبه خوان قبایل دور این,این سرگذشت کودکی است که به سرانگشت پا هرگز دستش به شاخه هیچ آرزوئی نرسیده است هرشب گرسنه می خوابید چند و چرا نمیشناخت دلش گرسنگی شرط بقا بود به آئین قبیله مهربانش پس گریه کن مرا به طراوت به دلی که میگریست بر اسب باژگون کتاب دروغ تاریخش و آوار میخواند ریاضیات را در سمفونی باشکوه جدول ضرب با همکلاسیها دودوتا جارتا چارچارتا... در یازده سالگی پا به دنیای شگفت کفش نهاد با سرتراشیده و کت بلندی که از زانوانش میگذشت با بوی کنده بدسوز و نفت و عرقهای کهنه آری دلم گلم این اشکها خون بهای عمر رفته من است دلم گلم این اشکها خون بهای عمر رفته من است میراث من حکایت آدمی که جادوی کتاب مسخ و مسحورش کرده است تا بدانم و بدانم و بدانم به وار وانهادم مهر مادریم را گهواره ام را به تمامی و سیاه شد در فراموشی , سگ سفید امنیتم و کبوترانم را از یاد بردم و می رفتم و می رفتم و میرفتم تا بدانم و بدانم و بدانم از صفحه ای به صفحه ای از چهره ای به چهره ای از روزی به روزی از شهری به شهری زیر آسمان وطنی که در آن فقط مرگ را به مساوات تقسیم میکردند سند زده ام یک جا همه را به حرمت چشمان تو مهر و موم شده با آتش سیگار متبرک ملعون که میترکاند یکی یکی حفره های ریه هایم را تا شمارش معکوس آغاز شده باشد بر این مقصود بی مقصد از کلامی به کلامی و یکی یکی مردم بر این مقصود بی مقصد کفایت میکرد مرا حرمت آویشن مرا مهتاب مرا لبخند و آویشن حرمت چشمان تو بود , نبود؟ پس دل گره زدم به ضریح هر اندیشه ای که آویشن را میسرود مسیح به جاجتا بر صلیب نمی شد! و تیر باران نمی شد لورکا در گرانادا در شب های سبز کاجها و مهتاب آری یکی یکی مردم به بیداری از صفحه ای به صفحه ای تا دل گره بزنم به ضریح هر اندیشه ای که آویشن را میسرود پس رسوب کردم با جیب های پر از سنگ به ته رودخانه <اووز> همراه با ویرجینیا وولف تا بار دیگر مرده باشم بر این مقصود بی مقصد حرمت نگه دار دلم گلم دلم اشکهایی را که خونبهای عمر رفته ام بود. داد خود را به بیدادگاه خود آورده ام!همین نه , نه به کفر من نترس نترس کافر نمی شوم هرگز زیرا به نمی دانم های خود ایمان دارم انسان و بی تضاد؟! خمره های منقوش در حجره های میراث عرفان لایت با طعم نعنا شک دارم به ترانه ای که زندانی و زندانبان همزمان زمزمه میکنند!! پس ادامه میدهم سرگذشت مردی را که هیچ کس نبود با این همه تو گوئی اگر نمی بود جهان قادر به حفظ تعادل نبود چون آن درخت که زیر باران ایستاده است.. نگاهش کن چون آن کلاغ چون آن خانه چون آن سایه ما گلچین تقدیر و تصادفیم استوای بو و نبود به روزگار طوفان موج و نور و رنگ در اشکال گرفتار آمدم مستطیل های جادو مربع های جادو من در همین پنجره معصومیت آدم را گریه کرده ام دیوانگیهای دیگران را دیوانه شده ام عرفات در استادیوم فوتبال در کابینه شارون از جنون گاوی گفتم در همین پنجره گله به چرا بردم پادشاهی کردم با سر تراشیده و قدرت اداره دو زن سر شانه نکردم که عیالوار بودم و فقیر زلف به چپ و راست خواباندم تا دل ببرم از دختر عمویم از دیوار راست بالا رفتم به معجزه کودکی با قورباغه ای در جیبم حراج کردم همه رازهایم را یک جا دلقک شدم با دماغ پینوکیو و بوته گونی به جای موهایم آری گلم دلم حرمت نگه دار که این اشکها خون بهای عمر رفته من است سرگذشت کسی که هیچ کس نبود و همیشه گری می کرد بی مجال اندیشه به بغض های خود تا کی مرا گریه کند؟ و تا کی ؟! و به کدام مرام بمیرد آری گلم دلم ورق بزن مرا و به آفتاب فردا بیندیش که برای تو طلوع میکند با سلام و عطر آویشن..دستمال سرخ دلم این جایم بر تلی از خاکستر پا بر تیغ می کشم و به فریب هر صدای دور دستمال سرخ دلم را تکان میدهمکنتراست سیاه سیاهم با زرد هماهنگم کن استاد! گاه حجم یک کلاغ کنتراست یک تابلو را حفظ میکنداز شوق به هوا به ساعت نگاه میکنم حدود سه نصف شب است چشم میبندم که مبادا چشمانت را از یاد برده باشم و طبق عادت کنار پنجره میروم سوسوی چند چراغ مهربان و سایه کشدار شبگردان خمیده و خاکستری گسترده بر حاشیه ها و صدای هیجان انگیز چند سگ و بانگ آسمانی چند خروس از شوق به هوا میپرم چون کودکیم و خوشحال که هنوز معمای سبز رودخانه از دور برایم حل نشده است آری از شوق به هوا میپرم و خوب میدانم سال هاست که مرده ام پیست میزی برای کار کاری برای تخت تختی برای خواب خوابی برای جان جانی برای مرگ مرگی برای یاد یادی برای سنگ این بود زندگی....پیاده روی گز میکند خیابانهای چشم بسته از بر را میان مردمی که حدودا میخرند و حدودا میفروشند در بازار بورس چشمها و پیشانی ها و بخار پیشانیم حیرت هیچ کس را بر نمی انگیزد...اعتراف من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم! دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم! قانون را دوست دارم ولی از پاسبانها می ترسم! عشق را دوست دارم ولی از زنها می ترسم! کودکان را دوست دارم ولی ز آئینه می ترسم! سلام رادوست دارم ولی از زبانم می ترسم! من می ترسم پس هستم اینچنین می گذرد روز و روزگارمن! من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم!رو در رو برای اعتراف به کلیسا می روم روی در روی علفهای روئیده بر دیوارکهنه می ایستم و همه گناهان خودم را یکجا اعتراف می کنم بخشیده خواهم شد به یقین علفها بی واسطه با خدا سخن می گویندزیباترین شعر دنیا آب آب بابا آب بابا آب آ ا

نام شعر : جنبش واژه زيست پشت كاجستان ، برف. برف، يك دسته كلاغ. جاده يعني غربت. باد، آواز، مسافر، و كمي ميل به خواب. شاخ پيچك و رسيدن، و حياط. من ، و دلتنگ، و اين شيشه خيس. مي نويسم، و فضا. مي نويسم ، و دو ديوار ، و چندين گنجشك. يك نفر دلتنگ است. يك نفر مي بافد. يك نفر مي شمرد. يك نفر مي خواند. زندگي يعني : يك سار پريد. از چه دلتنگ شدي ؟ دلخوشي ها كم نيست : مثلا اين خورشيد، كودك پس فردا، كفتر آن هفته. يك نفر ديشب مرد و هنوز ، نان گندم خوب است. و هنوز ، آب مي ريزد پايين ، اسب ها مي نوشند. قطره ها در جريان، برف بر دوش سكوت

و زمان روي ستون فقرات گل ياس.خسرو شکیبایی

 


یک شنبه 6 فروردين 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

سخنان حکیمانه از بزرگان4

صوفی مسلکان برای آنکه افکار اهریمنی خویش را گسترش دهند می گویند نیاز را باید از بین برد چون نیاز سبب دگرگونی می گردد و دگرگونی از دیدگاه آنان رنج آور است ! حال آنکه هدف آدمی از زیستن پیشرفت و درک زوایای پنهان دانش است . بجای گوشه نشینی و خرده گیری باید با ابزار دانش سبب رشد میهن شد و امنیت را برای خود و آیندگان بدست آورد . ارد بزرگ

میهن پرستی ، همچون عشق فرزند است به مادر . ارد بزرگ

میهن دوستی ، دسته و گروه نمی خواهد ! این خواستی است همه گیر ، که اگر جز این باشد باید در شگفت بود . ارد بزرگ

ستایش گران میهن ، زنان و مردان آزاده اند . ارد بزرگ

میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است .ارد بزرگ

آنکه به سرنوشت میهن و مردم سرزمین خویش بی انگیزه است ارزش یاد کردن ندارد . ارد بزرگ

سرپرستانی که از ارزش سربازی می کاهند ، و پدر و مادرانی که ، پیشدار میهنداری فرزندان خویش می شوند ، به کشورشان پشت کرده اند . ارد بزرگ

برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. ارد بزرگ

آنگاه که آزادی فدای میهن پرستی می شود و وارون بر این میهن پرستی فدای چیزهای دیگر ، کشور رو به پلشدی می گرایید و درد . ارد بزرگ

میهن پرستی و آزادیخواهی کلید درمان بسیاری از ناراستی هاست . ارد بزرگ

از سفر کرده ، ارزش سرزمین مادری را بپرس . ارد بزرگ

ایرانیان نیک نامی و پاکی تبار گذشتگان خویش را در شاهنانه فردوسی می بینند و در هر دودمانی که باشند برآن راه خواهند بود . ارد بزرگ .

کورش نماد فرمانروایان نیک اندیش است و نام او می ماند ، چرا که از راستی و کمک به آدمیان روی برنگرداند . ارد بزرگ

نادر شاه افشار توانست از خراب آبادی که دشمنان برایمان ساخته بودند کشوری باشکوه بسازد نام او همیشه برای ایرانیان آشنا و دوست داشتنی خواهد بود . ارد بزرگ .

بارزترین و گرامی ترین گرایش گاندی ، میهن پرستی او بود . ارد بزرگ

پیران جهان دیده همواره جوانان را به خروش و بیداری فرا می خوانند و بیماران پیوسته از پایان هر خروشی دم می زنند این کار ! صوفی منشانی خموش ، روانه میدان زندگی می کند . ارد بزرگ

نیرنگ پیران بدنهاد ، تنها با مرگ به پایان می رسد . ارد بزرگ

جوانان ! زندگی خردمندانه می خواهند ، کهنسالان باید آگاهی بخش اندیشه های آنان باشند نه بازیگران زندگی آنان . ارد بزرگ

پیران آزاده آنانیند که از آموزش دودمان امروز کوتاهی نمی کنند و هر آنچه در اندیشه دارند را هدیه می کنند . ارد بزرگ

پیران اندیشمند به ریشه ها می پردازند نه به شاخه ها . ارد بزرگ

پیران جهان دیده برای گفتگو با جوانان مانع تراشی نمی کنند . ارد بزرگ

برای نابودی دشمن اندیشه خود ، بیاموز و پژوهش کن ! و برای گریز از دشمن مال و زندگیت به هنجارهای قانونی پناه ببر و دوری پیشه کن . ارد بزرگ

اگر می خواهی کسی را بزرگ کنی ، پیوسته از او به دشمنی یاد کن . ارد بزرگ

دشمنی به آدمی این زمان را می دهد که تواناییهای خویش را باز شناسد . ارد بزرگ

دشمن ! دشمن است ، فریب زبان چرب دشمن را مخور . ارد بزرگ

تندرستی پاداش نیک زیستی ست . ارد بزرگ

تندرستی پرشگاه روان بیدار است برای گشودن دروازه های پیروزی . ارد بزرگ

اندوخته ای با ارزشتر از تندرستی ، نمی شناسم . ارد بزرگ

با ترشرویی به میان مردم رفتن ، تنها از بیماران ساخته است . ارد بزرگ

ادب نمایه آغازین خرد است . ارد بزرگ

آدم با ادب دروازه دلها را همیشه گشوده می بیند . ارد بزرگ

ادب با پول ، دانش و آموزش بدست نمی آید ادب دارای ریشه است ریشه ایی به بلندای تاریخ . ارد بزرگ

دانه ادب در درون ما همانند گیاهی رشد می کند روشن بینی ، آب رشد آن است و خورشید ، دوستان و همدلان . ارد بزرگ

خواست ادب آن نیست که هر چه ما می خواهیم دیگران بگویند ، ادب آنست که ببینیم آیا کسان دیگر در جایگاه خویشند ؟ و حال ما در کجاییم ؟ ارد بزرگ

برای آنکه کسی را با ادب بنامیم و یا وارون براین ، باید کمی درنگ کرد و زمان را به کمک گرفت . ارد بزرگ

مردم آدمهای بردبار را با ادب می دانند حال آنکه بردباری سنجشی درست نیست ! باید ادب آدمها را در آزمون ها سنجید و نه در سکوتها ... ارد بزرگ

ادب خویش را هیچ گاه فرو مگذار ، با وجود آنکه مورد ریشخند باشی ! ارد بزرگ

به هنگام نکوهش هنگامه باران ، به بهره اش نیز بیاندیش . ارد بزرگ

بارش باران تپش زندگی و مهربانی است . ارد بزرگ

خردمندان همچون باران بر اندیشه های تشنه می بارند و دگرگونی های آینده را موجب می گردند . ارد بزرگ

نم نم باران ، سبب بیداری خاک گشته و آن را شکوفا می کند ، خرد هم ناگهان پدید نمی آید زمانی بس دراز می خواهد و روانی تشنه باران . ارد بزرگ

جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند،خانه اش خراب می شود و هر کس بخواهد خانه اش را آباد کند باید در ویرانی مملکتش بکوشد.پروفسور حسابی

هرچه انسان ،وجود ارزشمندتری داشته باشد به همان اندازه مودب و فروتن است.پروفسور حسابی

فعال باشیم، ولی ملایم، عادل باشیم، ولی با گذشت. پروفسور حسابی

سادگی و عشق از عوامل پیشرفت است، که در قلب ما ایرانیان است. پروفسور حسابی

زندگی، یعنی پژوهش، و فهمیدن چیزی جدید. پروفسور حسابی

چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است. پروفسور حسابی

بزرگترین خوشحالی من در زندگی : هوش و استعداد جوانان ایرانی است.پروفسور حسابی

راه پیشرفت، ارزش نهادن به علم و تحقیق، احترام به معلمین، اساتید، دانش آموزان و دانشجویـان است.پروفسور حسابی

تقلید (از غرب)، خطری است جدی، که چشمه های نبوغ را، خشک می کند.پروفسور حسابی

یک عمل درست، بهتر است از هزار نصیحت.پروفسور حسابی

احساس اجبار به فداکاری، لازمه زندگیست.پروفسور حسابی

انجام وظیفه، لازمه جهش بسوی پیشرفت است.پروفسور حسابی

کار کنیم، زحمت بکشیم، از سرمایه چیزی کم نداریم.پروفسور حسابی

حفظ سنن اعتقادی، ملی و نبوغ نژادی، واجب است.پروفسور حسابی

نظامی که، دارای سازمان باشد، چارچوبی استوار دارد.پروفسور حسابی

باید جوانان، حفظ سازمان را، آموزش داد.پروفسور حسابی

سازماندهی، لازمه و خواسته الگوی پیشرفت است.پروفسور حسابی

دولت، وظیفه دارد، خوشحال کنندگان مردم را، تشویق کند.پروفسور حسابی

داشتن هدف، و رفتن به دنبالش، خوب است ولی عاشق هدف بودن و گرفتار شدن چیز دیگری است. پروفسور حسابی

با بچه ها، با اطمینان رفتار کنید تا قابل اطمینان بار بیایند، و قابل اطمینان شوند. پروفسور حسابی

طنز در مملکت ما، یک مقاومت ملی است، و همیشه حافظ ایران بوده است.پروفسور حسابی

موسیقی خوب ایرانی، یک طرز تفکر است. یک فلسفه است، و بیان یک آرزوست.پروفسور حسابی

ایران، جزیره هوش و ذکاوت است. پروفسور حسابی

شخصیت یک ملت را، ادبای آن ملت می سازند.پروفسور حسابی

هنر، چاشنی زندگیست.پروفسور حسابی

عشق زندگی را به شیوش می آورد.پروفسور حسابی

هنر، با احساسات آدمی بازی می کند.پروفسور حسابی

عشق، به وجود آورنده اعمال زیباست.پروفسور حسابی

به یاد داشته باش كه امروز طلوع دیگری ندارد.  دانته

حتی زمانی هم كه بدون امید زندگی می كنیم، آرزوهایی داریم.دانته

نیت نخستینِ كسی كه عمل می كند، در هر كاری كه باشد، آشكار ساختن تصویر خویش است. دانته

هیچ كدام از نعمت های خدا نیست كه گروهی از آفریده های خدا از آن بهره نگیرند.دانته

بزرگداشت نویسندگان كهن مستلزم به كار بردن زبان آنها نیست، بلكه انجام همان كاری است كه آنها انجام داده اند؛ یعنی پدید آوردن یك سبك ادبی به همان زبانی كه هم میهنانشان سخن می گفته اند.  دانته

یك زبان ادبی مشهور، اساسی، زیبا و ظریف باید از پالایش مس بی ارزش گفتار روزمره به دست آید. دانته

تنها هدیه دادن مهم نیست، سلیقه در انتخاب هم مهم است. دانته

آسایش، پاداشی است كه پس از هركار و تلاش، چشم براه بشر است. دانته

عاشق آن كسی باش كه بر دو سویه بودن عشق پافشاری می كند.  دانته

احساس شرم كمتر نتیجه گناهی بزرگتر است. دانته

همیشه شعله های بزرگ ناشی از جرقه های كوچك است. دانته

طبیعت، هنر خداوند است.دانته

بهشت نیز در تنهایی دیدنی نیست.دانته

برای بسیاری از مرغان، تنها خوردن غذا مهم است و پرواز اهمیتی ندارد. ریچارد باخ

بهشت، یك مكان نیست و یك زمان هم نیست؛ بهشت یعنی كامل شدن. ریچارد باخ

من وجود ندارم كه جهان را تحت تاثیر قرار دهم، وجود دارم كه زندگیم را به شیوه ای بگذرانم كه مرا شادمان سازد. ریچارد باخ

تنها همان كه هستی، باقی بمان؛ آرام و شفاف و درخشان. ریچارد باخ

هر شخصی، همه ی پیشامدهای زندگی شما اینجا هستند، زیرا شما آنها را به اینجا كشانده اید.ریچارد باخ

جایی كه اندیشه ی تو هست، تجربه ی تو نیز هست؛ انسان همان گونه است كه می اندیشد؛ از هرچه كه می ترسم به سرم می آید. ریچارد باخ

خود ما برمی گزینیم كه صدمه بزنیم و یا صدمه ببینیم.  ریچارد باخ

همه ی ما آزادیم هر آنچه كه می خواهیم انجام دهیم.ریچارد باخ

اگر برای مدتی تمرین كنید كه تخیلی باشید، خواهید دانست كه شخصیت های تخیلی گاهی وقتها از مردمی با بدنها و ضربان قلب، حقیقی تر هستند.ریچارد باخ

زمانی كه پرسش هایت را به خوبی بیان كنی، خودشان پاسخ خود هستند. ریچارد باخ

وجدان شما، ابزار سنجش درست شما از خودخواهی تان است؛ با دقت به آن گوش دهید.ریچارد باخ

اگر به راستی می خواهی یك ابر را از زندگیت بزدایی، نباید یك توده ی بزرگ از آن بسازی؛ فقط آسوده باش و آن را از اندیشه ات پاك كن؛ این تنها كاری است كه باید انجام داد. ریچارد باخ

شاگردان، چیزهای ساده را دشوار می كنند.ریچارد باخ

برای محدودیتهای خود استدلال بیاور و مسلماً آنها از آنِ تو هستند. ریچارد باخ

هرگز آرزویی به تو داده نشده، مگر آنكه توانایی به حقیقت درآوردن آن هم داده شده باشد. هر چند باید برای رسیدن به آن كار كنی. ریچارد باخ

وقتی كه می دانی هیچ چیز در این سیاره نمی تواند مزاحمتی برایت ایجاد كند... دیگر ماجراجویی وجود ندارد.  ریچارد باخ

اگر شادی تو در گرو چیزی است كه دیگری دارد، حدس می زنم كه تو نیز یك مشكل داری.ریچارد باخ

در مورد جمعیت مردم نگران نباش؛ تا زمانی كه نخواهی نمی توانند تو را لمس كنند.  ریچارد باخ

كمی بزرگنمایی در همه ی ما هست، وگرنه هدفی برای استاد شدن نداشتیم. ریچارد باخ

حلقه ای كه خانواده ی حقیقی تو را بهم می پیوندد، هم خونی نیست، بلكه احترام و شادمانی است كه نسبت به زندگی یكدیگر دارند.ریچارد باخ

آنچه را كه شعبده باز می داند بیاموز، آنگاه دیگر شعبده ای نخواهد بود.ریچارد باخ

انسان به تنها بودن عادت می كند، اما تنها برای یك روز آن را می شكند و سپس دوباره به آن عادت می كند، دوباره از نو.ریچارد باخ

از جمعیت به اندازه ی كافی كشیده ام، حتی زمانی كه شادمان هستند... و اگر بترسند، شخصی را به دار می آویزند و یا او را پرستش می كنند.ریچارد باخ

زندگی كن؛ هرگز از این موضوع كه در مورد آنچه می كنی و یا می گویی، در سراسر جهان مطالبی انتشار یابد، شرمنده نباش؛ حتی اگر آنچه انتشار یافته حقیقت نداشته باشد. ریچارد باخ

دوستانت در نخستین لحظه ی دیدار، تو را خواهند شناخت؛ بهتر از آشنایانت كه تو را در طی هزار سال بشناسند.ریچارد باخ

همیشه مختاری كه باورت را تغییر دهی و آینده ای متفاوت را برگزینی.ریچارد باخ

از آینده های امكان پذیر روی نگردان، مگر آنكه مطمئن شوی هیچ چیزی برای یادگیری از آنها نداری.ریچارد باخ

چیزی به نام یك مشكل وجود ندارد كه در دستهایش برایت هدیه ای نداشته باشد. ریچارد باخ

آنچه را كه بیش از هر چیز به یادگیریش نیازمندی بهتر تدریس می كنی. ریچارد باخ

بهترین راه فرار از مسئولیت این است كه بگویی، من مسئولیت هایی دارم. ریچارد باخ

دانش، پی بردن به آن چیزی است كه از پیش می دانستی؛ انجام دادن، نشان دادن آن چیزی است كه می دانی؛ آموختن، یادآوری به دیگران است كه خودِ آنها به همان حد خوبی كه تو می دانی، می دانند.ریچارد باخ

آسانترین پرسش ها، ژرفترین آن است. كجا به دنیا آمده ای؟ خانه ات كجاست؟ به كجا می روی؟ چه كار می كنی؟ گاهی در این باره بیندیش و ببین كه پاسخها تغییر می كنند. ریچارد باخ

مسلماً می توان خود را كنار كشید! چنانچه دیدگاهت درباره ی چگونگی اجرای هر كاری كه دوست داری تغییر كند، می توانی آن كار را رها كنی. ریچارد باخ

كودكان، مشتاقند و بزرگسالان، هوشیار. ریچارد باخ

راهی را كه شادمانه به پایان می رسانی، به طور رایج، افراد ناآگاه درك نمی كنند و به همین دلیل تو را دیوانه خواهند خواند. ریچارد باخ

ما برای پرواز به هواپیما نیاز نداریم. لازم نیست از دیوار بگذریم و یا به سیاره های دیگر سفر كنیم. اگر بخواهیم می توانیم بیاموزیم كه چگونه بدون بهره گیری از ماشین ها به هرجا می خواهیم برویم. ریچارد باخ

تنها آموزه ی مهم این است كه در راه خود گام برمی دارم و آنچه می خواهم انجام می دهم. ریچارد باخ

زندگی من یك زندگی آزاد است، اما برخی اوقات احساس تنهایی در آن رشد می كند. ریچارد باخ

می خواهم باور كنم كه در سطحی دیگر، اصلی دیگر هم هست. ریچارد باخ

هر آنچه كه یك استاد می گوید، واژه هایی زیبا هستند كه نمی توانند او را رهایی بخشند؛ آنهم از نخستین حمله ی یك سگ هار در یك چراگاه. ریچارد باخ

در درون هر یك از ما توان سازگاری با تندرستی و بیماری، توانگری و فقر، آزادی و بردگی نهفته است. این ما هستیم كه آنها را در سلطه داریم نه دیگران.  ریچارد باخ

از خداحافظی كردن نترسید؛ یك خداحافظی، پیش از آنكه بتوانید دوباره یكدیگر را ببینید لازم است و دیدار دوباره، پس از دقایق دوره های زندگی، مسلماً برای كسانی است كه دوست هستند. ریچارد باخ

نشانه ی نادانی شما، ژرفای باور شما به نبودن دادگری و تراژدی است. آنچه كرمِ صدپا زندگی می نامد، استاد به آن پروانه می گوید. ریچارد باخ

دگرگونی ناچیز امروز به فردایی سراسر دیگرگون راه می گشاید. به آنان كه در زندگی راههایی دشوار و والا پی می گیرند، پاداشی برتر ارزانی خواهد شد، هر چند پس از گذشت سالها. ریچارد باخ

یگانه راه دوری از گزینش های هراس آور، ترك مردمان و گوشه نشینی است كه خود، گزینشی هراس آور است. ریچارد باخ

هر چه اوج می گیریم، چشم اندازمان گسترده تر می شود و گزینش ها و دوراهی ها و میان برها را بهتر می بینیم و هر چه فرود بیاییم، چشم اندازمان را از دست می دهیم و هنگام فرود، درك و دریافتمان از گزینش های دیگر بر باد می رود. حواسمان پی جزئیات می رود. ریچارد باخ

تو نیاز داری كه به شناختن خود ادامه دهی؛ هر روز كمی بیشتر از روز پیش. ریچارد باخ

چرا دشوارترین كار در جهان این است كه به پرنده ای این باور را بدهی كه آزاد است؟ ریچارد باخ

آنچه كه دیدگانت به تو می گویند باور نكن. همه ی آنچه كه می توانی ببینی محدود است. با ادراك خود بنگر، آنچه را كه آموخته ای بشناس. ریچارد باخ

ما می توانیم خود را از اسارت نادانی آزاد كنیم. می توانیم خود را به عنوان آفریده هایی با شعور و با فضیلت و دارای مهارت بازشناسیم. می توانیم رهایی یابیم! می توانیم پرواز را بیاموزیم. ریچارد باخ

ما آزادیم به هر كجا كه مایلیم برویم و آنچه كه هستیم باشیم. ریچارد باخ

تنها قانون درست آن است كه به آزادی منتهی شود؛ قانون دیگری وجود ندارد. ریچارد باخ

كسی نمی تواند ما را از آنچه كه مایل به انجامش هستیم بازدارد. ریچارد باخ

نود درصد از مخاطبین خود را از دست می دهی، مگر آنكه یاد بگیری سخنت را كوتاه نگاه داری.ریچارد باخ

هر دشواری كه در زندگی شماست، در نهان، هدیه‌ای برای شما دارد. ریچارد باخ

همه ی ما در این جهان، فریبكار هستیم، همه ی ما وانمود به بودن چیزی می كنیم كه نیستیم.  ریچارد باخ

آنچه شما را به خانواده‌تان پیوند می‌دهد، رابطه‌ی خونی‌تان نیست، بلكه ارج و لذتی است كه در زندگی با یكدیگر احساس می‌كنید.ریچارد باخ

اكنون دلیلی برای زیستن داریم، زیستن برای آموختن، برای اكتشاف و برای رهایی!  ریچارد باخ

مردن مانند شیرجه زدن در یك دریاچه ی ژرف در یك روز گرم است. در این شیرجه، شوكِ آن تغییر سرد و برنده وجود دارد، درد آن یك ثانیه است و سپس، پذیرش شناوری در حقیقت است. ریچارد باخ

نمی توانم بدون آموختن هر آنچه در طی دوره ی زندگیم برای آموختن آن آمده ام، بروم. ریچارد باخ

کسی که بر قلب خود غلبه نکرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد. زرتشت

رفتار کن با دیگران همانطوری که توقع داری که دیگران با تو رفتار کنند.زرتشت

آنچه را گذشته است فراموش کن و بدانچه نرسیده است رنج و اندوه مبر .زرتشت کسی را فریب مده تا دردمندنشوی زرتشت

با مردم یگانه باش تا محرم و مشهور شوی زرتشت

بیگناه باش تا بیم نداشته باشی سپاس دار باش تا لایق نیکی باشی راستگو باش تا استقامت داشته باشی متواضع باش تا دوست بسیار داشته باشی دوست بسیار داشته باش تا معروف باشی

سخی و جوانمرد باش تا آسمانی باشی چالاک باش تا هوشیار باشی زرتشت دوستدار دین باش تا پاک و راست گردی زرتشت

مطابق وجدان خود رفتار کن که بهشتی شوی.زرتشت روح خود را به خشم و کین آلوده مساز و هرگز ترشرو و بدخو مباش زرتشت

در انجمن نزد مرد نادان منشین که تو را نادان ندانند. زرتشت

اگر خواهی از کسی دشنام نشنوی کسی را دشنام مده. زرتشت سحر خیز باش تا کار خود را به نیکی به انجام رسانی. زرتشت

اگرچه افسون مار خوب بدانی ولی دست به مار مزن تا تو را نگزد و نمیری. زرتشت

با هیچکس و هیچ آیینی پیمان شکنی مکن که به تو آسیب نرسد.زرتشت

مغرور و خودپسند مباش، زیرا انسان چون مشک پرباد است و اگر باد آن خالی شود چیزی باقی نمی ماند .زرتشت

زندگی شما وقتی زیبا و شیرین خواهد شد، که پندارتان، کردارتان و گفتارتان نیک باشد.زرتشت

پیمان شکنی یکی از شاخه های دروغ است.زرتشت

هر یک از شما باید در کردار نیک به دیگری سبقت جوید و از این رو زندگی خود را خوش و خرم سازد. زرتشت

خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم سازد .زرتشت

انسان در گزینش خوب و بد زندگی اش آزاد است . هر زن و مردی بایستی بهترین گفتار را بشنوند و مسیر خویش را در زندگی برگزیند .زرتشت

بهشت و دوزخ ما در این جهان در دستان خود ماست . نیکی پاسخ نیکی است و بدی سزای بدی . نتیجه زندگی ما حاصل اعمال ماست . زرتشت

وظیفه هر انسان در زندگی اش کار و کوشش و آبادی و پیشرفت جهان است . زرتشت

هر کس باید بیاندیشد که کیست ؟ از کجا آمده است و برای چه در این جهان زندگی میکند ؟ زرتشت

خداوند این جهان زیبا را برای شادی انسان در مسیر نیک آفریده است .زرتشت

کسانی در زندگی سرافراز و آسوده خواهند زیست که در زندگی به ندای وجدان درونی خویش گوش فرا دهند و آن را ارج نهند . زیرا وجدان درونی همه انسانها آنها را به سوی کردار نیک رهنمایی میکند . زرتشت

انسانی که گمراهی را ببیند و او را با دانش و خرد خویش راهنمایی نکند در ردیف گناهکاران است . زرتشت

انسان به هر چه که اراده کند خواهد رسید . اندیشه آدمی سازنده زندگی اوست . زرتشت

بهترین زندگی دو جهان برای کسانی است که نیک بیاندیشند و پارسایی را سرلوحه زندگی خویش کنند . زرتشت

همسری که برای دخترت برگزیدی به او معرفی کن ولی انتخاب نهایی را به دست خودش بسپار . زرتشت

نیکی و سود خویش را در زیان دیگری مخواه.زرتشت

شریف ترین دل ها دلی است که اندیشه آزار کسان در آن نباشد .زرتشت

فرمان خوب ده تا بهره خوب یابی.زرتشت

دلیل شادی کسی باش نه قسمتی از آنو همیشه قسمتی از غم دیگران باش نه دلیل آن.زرتشت

هنگامی که همه یکسان فکر می کنند دیگر کسی بیشتر نمی اندیشد.زرتشت

راه جهان یکی است و آن راستیست .زرتشت

من آينده را دوست دارم چون بقيه عمرم را بايد در آن بگذرانم .زرتشت

آنچه را می شنويد به عقل سليم و منش پاک و روشن بسنجيد و آنگاه بپذيريد.زرتشت

در دوره ای که از آن اوباش است بهتر است که اعتماد و اندیشه تان را پنهان کنید.زرتشت

همیشه اشتباهات مردم را ببخش نه به خاطر اینکه آنها سزاوار بخشش اند بلکه تو سزاوار آرامش هستی.زرتشت

انسانهایی که تنها هستند،همیشه در معرض خطر عشق اند.زرتشت

عاشق عاشق شدن باش و دوست داشتن را دوست بدار از تنفر متنفر باش به مهرباني مهر بورز با آشتي آشتي كن و از جدايي جدا باش.زرتشت

بردباری ، هنگامی خوب است كه مبدأ منزهی داشته باشد ، وگرنه در مقابل بیدادگری ، بردباری ناتوانی ، و ناتوانی مقدمه نابودی است.زرتشت

اگر كسی را دوست داری، به او بگو . زیرا قلبها معمولاً با كلماتی كه ناگفته میمانند، میشكنند .زرتشت

كسي كه بر نفس خود غلبه نكرد بر هيچ چيز غالب نخواهد شد.زرتشت

عشق می ماند؛ انسان ها هستند که عوض می شوند .زرتشت

خوشبختي از آن کسانيست که خواهان خوشبختي ديگران باشند .زرتشت

شریف ترین دلها دلی است که اندیشه ی آزار کسان درآن نباشد.زرتشت

خورشيد باش که اگر خواستي برکسي نتابي نتواني .زرتشت

فاش نکردن اسرار مردم دلیل کرامت و بلندی همت است.زرتشت

نيكي و سود خويش را در زيان ديگران مخواه.زرتشت

عاشق عاشقي باش و دوست داشتن را دوست بدار، از تنفر متنفر باش و به مهرباني مهر بورز، با آشتي آشتي کن و از جدايي جدا باش .زرتشت

 


یک شنبه 4 فروردين 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

سخنان حکیمانه از بزرگان3

مجازاتی در جهنم وجود ندارد جز اینكه مجبوری كارهای ناتمام را تمام كنی. آندره ژید

همه‏ی قطرات این چشمه‏ی بزرگ الهی، برابر و هم‏سنگند و اندکی از آن مستی، ما را کفایت می‏کند و کمال پروردگار را بر ما آشکار می‏سازد. آندره ژید

هر سعادتی زاده‌ی تصادف است و در هر لحظه، هم‌چون گدایی بر سر راهت ظاهر می‌شود. آندره ژید

من بر این باورم كه عشق به یك شخص ِ بزرگوار، بیش از هر چیز دیگر به انسان فروتنی می آموزد. آندره ژید

هنر، همكاری میان خدا و انسان است و در این همكاری، زمانی كه انسان كمتر دخالت می كند، نتیجه عالی تر است. آندره ژید

اگر آن چه می‌خوری مستت نکند، ازآن روست که گرسنگی‌ات آن‌قدر که باید، نبوده است. آندره ژید

هر كس باید راه زندگی خودش را پیدا كند و از راه زندگی خودش برود نه از راه زندگی دیگری. آندره ژید

داشتن احساس حقیقی از تظاهر به آن احساس، كمابیش غیر قابل تشخیص است. آندره ژید

بكوش تا عظمت در نگاهت باشد نه در آنچه می نگری. آندره ژید

بدبختی هر کسی ناشی از آن است که همیشه اوست که می نگرد و آنچه را می بیند،به خود وابسته می کند. آندره ژید

همه‏ی شکل‏های خدا دوست ‏داشتنی است و همه‏چیز، شکل اوست. آندره ژید

برای راهنمایی خود به دنبال نوری می رویم که به دست خویش داریم.به هر کجا که بروی جز خدا چیزی را ملاقات نمی توانی کرد. آندره ژید

نگرش تو باید هر لحظه نو شود.خردمند کسی است که از هر چیزی،به شگفت آید. آندره ژید

هر آفریده ای نشانه ی خداوند است،اما هیچ آفریده ای نشان دهنده او نیست. آندره ژید

می اندیشم پس هستم، هستم چون فكر می كنم، فكر می كنم چون شك می كنم. دکارت

انسان نباید هیچ امری را به عنوان حقیقت قبول كند، مگر آنكه به راستی در نظر او حقیقت باشد. دکارت

از آنچه شنیده و دیده و خوانده اید، هیچ چیز را قبول نكنید، مگر آنكه درستی و صحت آن بر خودتان آشكار شده باشد. دکارت

از هیچ اندیشه جدیدی بدون فهم آن حمایت نكنید. بلكه با شك و تردید در آن وارد شده و حقیقت را كشف كنید.  دکارت

ما می توانیم مدعی شویم كه جسم وجود ندارد و همچنین ادعا كنیم كه جهانی نیز وجود ندارد... اما هرگز نمی توانیم ادعا كنیم كه من وجود ندارم؛ زیرا من می توانم در حقیقت سایر اشیاء شك كنم .دکارت

زمانی كه خداوند ما را خلق می كرد، تصور فطری خویش را در ذهن ما مهر نمود.دکارت

برای اینكه بتوانم در مسیر زندگانی با اطمینان خاطر گام بردارم و عمل كنم، میل فوق العاده ای دارم كه بدانم چگونه می توان بین حقیقت و غیر حقیقت، راست و دروغ و درستی و نادرستی تفاوت قایل شد.دکارت

كسانی كه آهسته می روند، اگر همواره در راه راست قدم بردارند، از آنانكه می شتابند و به بیراهه می روند بسیار بیشتر خواهند رفت. دکارت

باید بخواهیم تا بتوانیم!  دکارت

رقابت تا زمانی پسندیده است كه كار را به حسادت نكشاند. دکارت

مسافرت چیزی است كم و بیش مثل حرف زدن با آدمیان قرنهای گذشته.دکارت

به جای تسلط بر جهان، باید بر خویشتن مسلط شد. دکارت

من در هر چه شك كنم، در این شك نمی توانم كرد كه شك می كنم و چون شك می كنم، می اندیشم؛ می اندیشم، پس هستم.دکارت

حقیقت را با بیطرفی مطلق و با روحی آزاد از هر گونه تعصب جستجو كنید. دکارت

مطالعه، یگانه راهی است برای آشنایی و گفتگو با بزرگان روزگار كه قرن ها پیش در دنیا به سر برده و اكنون در زیر خاك منزل دارند.دکارت

تنها، داشتن اندیشه ی خوب كافی نیست؛ مسئله ی بنیادی در این است كه آن را خوب به كار ببریم. دکارت

انسان، مالك و ارباب است، در حالی كه حیوان فقط یك ماشین خودكار است، یك ماشین جاندار است. وقتی جانوری ناله می كند، نشانه ی شِكوه و زاری نیست، بلكه سر و صدای ابزار ماشینی است كه خوب كار نمی كند.دکارت

در بین تمامی مردم تنها عقل است كه عادلانه تقسیم شده، زیرا همه فكر می كنند به اندازه كافی عاقلند. دکارت

خواندن كتابهای خوب،مكالمه با انسانهای شرافتمند گذشته است. دکارت

به نظر من عشق و علاقه زياد به تداوم در امر يادگيري عامل بسيار مهمي است. من در دوران كودكي آموختم كه زياد كتاب بخوانم. بیل گیتس

خيلي جالب است كه امروزه مي توان در باره موضوعات مختلف مورد علاقه به سراغ كامپيوتر رفت. با وجود كامپيوتر به دست آوردن اطلاعات مورد علاقه و توجه به صورت آنلاين بسيار ساده تر شده است. من معتقدم كه داشتن اين نوع كنجكاوي درباره جهان به هركسي كمك مي كند پيشرفت كند. فرقي نمي كند تصميم داشته باشي چه كاري را دنبال كني.بیل گیتس

هر گاه خبرهای بد را به عنوان یك نیاز به تغییر و نه یك خبر منفی پذیرفتید، شما از آن شكست نخورده اید، بلكه چیزهای تازه ای از آن آموخته اید.  بیل گیتس

در زندگی، همه چیز دادگرانه نیست؛ بهتر است با این حقیقت كنار بیایید. بیل گیتس

یكی از دارایی‌های شركت ما، "پندار آدمی" است. اگر شما همه‌ی ساختمان‌ها و زمین‌ها و انبار لوازم سخت‌افزار و سایر لوازم گرانبهای دیگر و هر آنچه لمس كردنی باشد را از ما بگیرید، هیچ پیشامدی برای ما رخ نخواهد داد؛ چرا كه ارزش شركت ما به نیروی اندیشه‌ی آدمی بستگی دارد و دیگر هیچ! بیل گیتس

ثروتمندترین مرد دنیا دارنده ی چیزهای ملموس نیست. نه زمین دارد، نه طلا، نه نفت، نه كارخانه، نه فعالیت صنعتی دیگر و نه ارتش و نه سپاهی. این نخستین بار در تاریخ بشر است كه ثروتمندترین مرد دنیا تنها دانش دارد و بس. بیل گیتس
بهترین كاری كه می كنم این است كه اشتیاقم را با دیگران قسمت می كنم. بیل گیتس
پیش از آنكه شما متولد بشوید، پدر و مادر شما هم جوانان پرشوری بودند و تا به آن اندازه كه اكنون به نظر شما می رسد، موجب آزردگی خاطر نبودند.  بیل گیتس
اگر در كارتان موفق نیستید، پدر و مادر خود را سرزنش نكنید، از نالیدن دست بكشید و از خطاهای خود درس بگیرید.بیل گیتس
آشپزی در رستورانها با غرور و شأن شما در تضاد نیست. پدر بزرگ های ما در مورد این كار نظر دیگری داشتند، از نظر آنها این كار، یك فرصت بود. بیل گیتس
اگر فكر می كنید آموزگارتان سخت گیر است، بسیار در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد كه رئیس شما خیلی سخت گیرتر از آموزگارتان است؛ چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد. بیل گیتس
مشتریان ناراضی همیشه موجب نگرانی هستند. آنها در عین حال فرصت طلایی شما هستند. بیل گیتس
پس از فارغ التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، كسی به شما رقم بسیار زیادی پرداخت نخواهد كرد. به همین ترتیب، پیش از آن كه بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بكشید. بیل گیتس
دنیا برای شرافت شما اهمیتی قائل نیست. در این دنیا از شما انتظار می رود كه پیش از آن كه نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، كار مثبتی انجام دهید. بیل گیتس

هر کودکی با این پیام به دنیا می آید که ، خداوند هنوز از بشر نا امید نشده است.رابيندرانات تاگور

هنرمند عاشق طبعت است به همین دلیل هم برده و هم ارباب آن است.رابيندرانات تاگور

عشقت را بر پرتگاه منشان چرا که بلند است آن! . رابيندرانات تاگور

من با عشق به تو تنها به میعادگاهم می آیم ، اما این من ، در ظلمت کیست کنار می آیم تا از او دوری کنم ، اما نمی توانم از او بگریزم ، او وجود کوچک خود من است ، آقا و سرور من . حیا و شرمندگی نمی شناسد و شرمنده ام که همراه با او به درگاه تو آمده ام . رابيندرانات تاگور

آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد،آزادی خود ماه است که او را پایبند می کند .رابيندرانات تاگور

اگر انتظار و توقع نداشته باشی همه دوست تو اند . رابيندرانات تاگور

خشم زن مانند الماس است می درخشد اما نمی سوزاند . رابیندرانات تاگور

اميد، نان روزانه آدمي است . رابيندرانات تاگور

رنج هست، مرگ هست، اندوه جدايي هست، اما آرامش نيز هست، شادی هست، رقص هست، خدا هست. زندگی، همچون رودی بزرگ، جاودانه روان است. زندگی همچون رودی بزرگ كه به دريا می رود، دامان خدا را می جويد . خورشيد هنوز طلوع ميكند فانوس ستارگان هنوز از سقف شب آويخته است : بهار مدام می خرامد و دامن سبزش را بر زمين مي كشد : امواج دريا، آواز می خوانند، بر ميخيزند و خود را در آغوش ساحل گم ميكنند. گل ها باز می شوند و جلوه می كنند و می روند . نيستی نيست . هستی هست . پايان نيست. راه هست. تولد هر كودك، نشان آن است كه : خدا هنوز از انسان نااميد نشده است . رابيندرانات تاگور

بیا… همان گونه كه هستي بيا دير مكن… گيسوان مواجت آشفته فرق مويت پاشيده. بيا دلگير مشو بيا همان گونه كه هستی بيا دير مكن چمن ها را پايمال كرده به سرعت بيا. اگر چه مرواريد هاي گردنبندت بيفتد و گم شود. باز بيا و دلگير مشو از كشتزارها بيا، تندتر بيا… ابرهايي كه آسمان را پوشيده است مي بيني در طول رود كه در آن ديده مي شود. دسته پرندگان وحشي در پروازند. بادي كه از روي چمن ها مي گذرد و هر آن شدت مي گيرد باد آن را خاموش خواهد كرد چه كسي مي تواند ترديد داشته باشد كه به ابروان و مژگانت سرمه نپاشيده اي زيرا ديدگان طوفانيت از ابرهاي باراني هم سياه ترند اگر هنوز حلقه ي گل بافته نشده، چه مانعي دارد؟ اگر زنجير طلايت هم بسته نشده آن هم بماند آسمان از ابر آكنده است دير شده همان گونه كه هستي بيا… بيا فقط بيا…(بخشي از نامه ي رابیندرانات تاگور به همسرش)

زرتشت به وسیله فلسفه خود بشر را از بار سنگین مراسم ظاهری آزاد ساخت و اساس آئینش را بر آموزشهای اخلاقی نهاد . رابيندرانات تاگور

آدمياني مانند گل هاي لاله ، زندگي کوتاه در هستي  و نقشي ماندگار در انديشه ما دارند . ارد بزرگ

ناداني و پستي يک نفر در گذشته ، نمي تواند ميدان انتقام از خاندان او باشد . ارد بزرگ

رازها در هنگامه شادي و بازي آدمي است . نکته فراموش شده جهان انديشه ، تعريف درست اين حالت هاست .  ارد بزرگ

رويش باغ سکوت ، در هنگامه خروش و همهمه ارزشش را نشان مي دهد .  ارد بزرگ

اين ديدگاه اشتباست که بپنداريم مرد توانا ، فرزندي همچون خود خواهد داشت .  ارد بزرگ

ريگهاي ساحل خرد ، نشيمنگاه پندارهاي پاک و شبانه توست . ارد بزرگ

گسستن دو همسر مي تواند خانداني را از هم بپاشد . ارد بزرگ

خرد ابتدا به انديشه پناه مي برد . ارد بزرگ

کليد رازهاي بزرگ ، در ژرفاي کمي نيست . ارد بزرگ

پيوند پاک ، پيوندي ابدي است . ارد بزرگ

آدم ماديگرا جادهاي احساسش  ،  کم رفت و آمد است . ارد بزرگ

آنانکه از رسيدن به ريشه ها هراس دارند ، در روزمرگي دست و پا مي زنند .  ارد بزرگ

آه و بردباري ، ريشه هر ديوزاد ، و بد خويي را ، خواهد کَند . ارد بزرگ

سخن بدون پشتوانه ، يعني گزاف گويي . ارد بزرگ

شناور بودن خرد آدم در جهان احساس  به او ميدان بروز و رشد هنر را داده است . ارد بزرگ

يکي از بزرگترين خوشبختي ها ، خدمت بيشتر به مردم است . ارد بزرگ

خودخواهي ، کاشي سادگي  روانت را ، خواهد شکست . ارد بزرگ

آدم خودبين ، چاره اي جز فرود آمدن ، ندارد . ارد بزرگ

نگارنده و سخنگويي که ديگران را کوچک و خوار مي نامد ، خود چيزي براي نمايش و بروز ندارد . ارد بزرگ

نماز عشق ترتيبي ندارد چرا که با نخستين سر بر خاک گذاردن ، ديگر برخواستني نيست . ارد بزرگ

تمناي واپسين آدمي ، شناور شدن در بسامدهاي گيتي است .  ارد بزرگ بسامدها : امواج

استخوان بندي شهرها در ديوار است و بزرگداشت . ارد بزرگ

کسي که درد روشنگري و بازگويي تجربه را ندارد خود نيز زماني براي بهره از آن را نخواهد يافت .  ارد بزرگ

پشيماني، اولين گام براي پوزش است. ارد بزرگ

براي کسب خرد ، سختي را بر خود هموار کن .  ارد بزرگ

سرايش يک بيت درست از زندگي ، نياز به سفري ، هفتاد ساله دارد . ارد بزرگ

آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند . ارد بزرگ

مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند . ارد بزرگ

میندیش که دیگران ، تو را به آرمانت خواهند رساند . ارد بزرگ

پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است . ارد بزرگ

تنها آرمانهای بزرگ است که به ما بینشی فرا دنیوی می دهد . ارد بزرگ

مهم نیست تا چه میزان رشد کرده ایم ، مهم این است که از آرمان هایمان دور نشده باشیم . ارد بزرگ

هدف آدمهای کارآمد ، پیدا نمودن راهی مناسب برای ساختن ایده هاست . ارد بزرگ

آنکه در بیراهه قدم بر می دارد آرمان و هدف خویش را گم کرده است . ارد بزرگ

سفر ، نای روان است برای اندیشه و آرمان بزرگ فردا . ارد بزرگ

به جای خود کم بینی و آرمان گریزی ، پای در راه نهیم که این تنها درمانگر دردهای زندگی ست . ارد بزرگ

اگر آرمان برایمان هویدا باشد ابزار های رسیدن به آن را خیلی زود خواهیم یافت . ارد بزرگ آرمان ما باید دارای شور و برانگیختگی باشد . انگیزشی که آدمی را به هست و جوشش نیاورد ، خسته کننده است . ارد بزرگ

یادآوری آرمانها ، از بیراهه روی بازمان می دارد . ارد بزرگ

آرمان را نباید فراموش ساخت اما می توان هر دم ، به روشی بهتر برای رسیدن به آن اندیشید . ارد بزرگ

هیچ گاه از داشتن دشمن نترس ، از انجام ندادن درست آرمان های خویش بترس . ارد بزرگ

میان گام نخست و آرمان بازه ای نیست ، آنچه داریم اندازه نیروی کنونی ماست . ارد بزرگ

کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ

آدمهای آرمانگرا هنگامیکه به نادرست بودن آرزویی پی می برند بر ادامه آن پافشاری نمی کنند . ارد بزرگ

اندیشه همه گیر مردمی همیشگی نیست زیرا همواره دستخوش دگرگونی بدست جوانان پس از خود است ورود جوانان به آرامی ، آرمانهای نو پدید می آورد ، و اگر آرمان گذشتگان نتواند خود را بازسازی کند ناگریز نابود می گردد . ارد بزرگ

هرگز هنگام گام برداشتن به سوی آرمان بزرگ ، نگاهت به آنانی که دستمزد خویش را پیشاپیش می خواهند نباشد ! تنها به توانایی های خود اندیشه کن . ارد بزرگ

همیشه بدنبال سرنوشتی بهتر برای خود باش ، و اگر کسب دانش آرمانت است هر آنچه در این مسیر رنج ببری ارزشش را دارد . ارد بزرگ

آرمان ما نباید موجب نابودی دیگران گردد آرمانی ارزشمند است که بهروزی ما و دیگران را در پی داشته باشد . ارد بزرگ

آدم های هدفمند فرمندند ، چرا که برآیند هدفمندی ، پاکی ست و پاکی شاهراه فرمندیست . ارد بزرگ

هدفمندان دارای دلدار ، فرهمندانند . ارد بزرگ

آنکه هدفش را ساده و باز نموده کمتر دچار سر در گمی می گردد . ارد بزرگ

زمانی می توانید کسی را از راهی بازدارید که ابتدا هدفش را دگرگون ساخته باشید . تا کسی هدفش دگرگون نگردد شما راه به جایی نخواهید برد . ارد بزرگ

آدمیانی اندک ، تنها به هدف می اندیشند ! و بسیار کسان که هدفشان جز خانه نشین کردن همان گروه و دسته کوچک نیست . ارد بزرگ

گاهی هدف خود ، سد دید آدمیست باید دور شد و آنگاه برگشت چه درخشان هویداست . ارد بزرگ

برنامه داشتن ویژه گی آدمهای کارآمد است . ارد بزرگ

کیهان دارای ساختاری هدفمند است . این ساختار به آن پویایی بخشیده ، و برآیندی شگرف ، در آن بر جای می گذارد . ارد بزرگ

عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ

عشق چنان شیفتگی در نهان خود دارد که سخت ترین دلها نیز ، گاهی هوس شنا در آن را می کنند . ارد بزرگ

نماز عشق ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست .ارد بزرگ

هیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیز در خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم نامید نشو چرا که آرام جان دیگری در راه است .ارد بزرگ

کمک به همگان ، عشقی است که به برجستگان کمک می کند راه های سرفرازی را بیابند . ارد بزرگ

سختی های بزرگ به آدمی نیرویی دو چندان می بخشد . ارد بزرگ

دشواری ، به هدف ما ارزش می بخشد . دشواری بیشتر ، ارزش فزونتر .ارد بزرگ

مستمند کسی است ، که دشواری و سختی ندیده باشد . ارد بزرگ

ارزش سختی های روزگار را باید دانست ، آنها آمده اند تا ما را نیرومندتر سازند . ارد بزرگ

آنکه سختی نکشیده ، نرمی و بهکامی نخواهد داشت .ارد بزرگ

گذشتن از سختی های پیش رو ، چندان سخت تر از آن چه پشت سر گذاشته ایم نخواهد بود . ارد بزرگ

بسیار یاد کردن از سختی های زندگی ، بردگی می آورد .ارد بزرگ

آنچه بدست خواهی آورد فراتر از رنج و زحمتت نخواهد بود .ارد بزرگ

دوستی با رنج ها و درد ها مانند دوستی با دشمن ستیزه جو ست ، باید بر ناراستی ها تاخت که این تنها راه ماندگاریست . ارد بزرگ

رنج آدمی را نیرومند می سازد برسان کوهستان سخت . ارد بزرگ

سرآمد دشواری و سختی دانایست و دانا چشم خویش را بر بسیاری از زیبایی های زود گذر گیتی خواهد بست . ارد بزرگ

گیتی در جنگ و آوردی بزرگ در گردش است . اندیشه و تلاش خردمندان از یک سو و پوزخند اهریمن و روان دیوپیشگان از سوی دیگر ، معرکه این جهان گذارا است . ارد بزرگ

بی مایگی و بدکاری پاینده نخواهد بود ، گیتی رو به پویندگی و رشد است . با نگاهی به گذشته می آموزیم : اشتباهاتی همچون برده داری ، همسر سوزی و … را آدمیان رها نموده اند ، خردورزی ! آدمی را پاک خواهد کرد . ارد بزرگ

آنانیکه خویی جانور گونه دارند و تنها در پی زدودن گرفتاریهای خویشتن خویش هستند بزهکاران روزگارند. باید گفت نشانه آنها بر گیتی هم تراز ریگ کوچکی در کرانه دریای آدمیان نیز نخواهد بود . ارد بزرگ

بی پایبندی به نظم در گیتی ، ویژگی آدمهای گوشه گیر است که عشق و احساس را سپر دیدگاههای نادرست خود می کنند. ارد بزرگ

نرمش و سازگاری با گیتی از هر کمین دلهره آوری ، رهایی مان خواهد بخشید . ارد بزرگ

گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است . ارد بزرگ

ریشه کارمند نابکار ، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است . ارد بزرگ

بکار گیری آشنایان در یک گردونه کاری برآیندی جز سرنگونی زود هنگام سرپرست آن گردونه را به دنبال نخواهد داشت . ارد بزرگ

شباهنگام برای خانواده و نزدیکانت نامه بنویس و در روز برای اربابان و سرپرستان . ارد بزرگ

برای شناخت آدمیان ، بجای کنکاش در اندیشه تک تک آنها ، بدنبال شناخت پیشوای انگاره و خرد آنها باشید . ارد بزرگ

کشوری که دارای پیشوایی بی باک است همه مردمش قهرمان و دلیر می شوند . ارد بزرگ

پوزش خواستن از پس اشتباه ، زیباست حتی اگر از یک کودک باشد. ارد بزرگ

رسیدن به راستی و درستی چندان سخت و پیچیده نیست کافیست کمی به خوی کودکی برگردیم . ارد بزرگ

هرگز به کودکانتان نگویید پیشه آینده اش چه باشد همواره به او ادب و ستایش به دیگران را آموزش دهید چون با داشتن این ویژگیها همیشه او نگار مردم و شما در نیکبختی خواهید بود و اگر اینگونه نباشد هیچ پیشه ای نمی تواند به او و شما بزرگواری بخشد . ارد بزرگ

کسی که همسر و کودک خویش را رها می کند ، در پی خفت ابدیست . ارد بزرگ

کودکی که گناه خویش را بدون پرسش ما به گردن می گیرد در حال گذراندن نخستین گام های قهرمانی است . ارد بزرگ

اهل سیاست پاسخگو هستند ! البته تنها به پرسشهایی که دوست دارند ! . ارد بزرگ

مهم ترین رازهای نهان سیاست بازان ، چیزی جز پیگری اندیشه مردم کوچه و بازار نیست . ارد بزرگ

آدمهای پلیدی هستند که با زمان سنجی مناسب ، از نگرانی های همگانی بهره می برند و خود را یک شبه رهایی بخش مردم می خوانند . ارد بزرگ

کوشش های سیاسی برای جوانان ، مردابی مرگبار است . ارد بزرگ

چو گرمای تن مردان و زنان کهن به آسمان پر کشید با یاد خویش اندیشه هواخواهان خود را گرما دهند . ارد بزرگ

مردان و زنان کهن در راه رسیدن به هدف ، یک آن هم نمی ایستند . ارد بزرگ

نگاه مردان کهن ایستا نیست آنها دورانهای آینده را نیز به خوبی می بینند . ارد بزرگ

دودمان بی نیا و مرد کهن ، به هزار آیین اهریمنی گردانده می شود . ارد بزرگ

اگر نتوانیم به تبار خویش سامانی درست دهیم ، مانند این است که در خانه ایی بی دیوار زندگی می کنیم . ارد بزرگ

برآزندگان خواهند ساخت سرآیندگان از پس آن خواهند سرود و زمین آیندگان را بارور می سازند . ارد بزرگ

برآزندگان سپاه یاران خویش را تنها در آمدگان و زندگان نمی بینند . ارد بزرگ

برآزندگان گرما بخشند ، سخن و گفتار آنان راه روشن آیندگان است . ارد بزرگ

برآزندگان به گفتار سخیف و کم ارزش زندگی خویش را تباه نمی سازند . ارد بزرگ

برآزندگان چشم در دست پر از بذر خویش دارند و آسمانی که مهربان است صدای غرش باد هرزه گرد آنها را از راه خویش برنمی گرداند . ارد بزرگ

برآزندگان مست شرآب هزاران ساله تاریخ کشورخویشند سخن آنان جز آهنگ خیزش و رشد نیست . ارد بزرگ

برآزنده نمی گوید کیست ! او می گوید چیستی ؟ و از چیستت تو را به آسمانها می کشاند . ارد بزرگ

برآزندگان بدنبال دگرگونی و رستاخیزند ، رشد در کمینگاه راه های نارفته است . ارد بزرگ

برآزندگان شادی را از بوته آتشدان پر اشک ، بیرون خواهند کشید . ارد بزرگ

دارایی برآزندگان ، دلی سرشار از امید است به پهنه و گستره آسمانها . ارد بزرگ

کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . ارد بزرگ

برآزندگان و ترس از نیستی؟! آرمان آنها نیستی برای هستی میهن است. ارد بزرگ

پرهای خون آلود برآزندگان نقش زیبای آزادی آیندگان است. ارد بزرگ

کجاست سینه کش کوهستان سرد و بلندی که گامهای برآزندگان را بر تن خویش به یادگار نداشته باشد ؟ . ارد بزرگ

برآزندگان دستی و دامنی برای کاشتن دارند ! تا کدام فرزند برداشت کند ؟... ارد بزرگ

ویرانه کاخ های برآزندگان هم ، هزاران گهواره امید بر بر بستر خویش دارد . ارد بزرگ

میهن پرستی هنر برآزندگان نیست که آرمان آنان است . ارد بزرگ

چه فریست زندگی را آنگاه که : برآزندگان را نشناسی ؟ و در خود بپیچی ؟ . ارد بزرگ

سرزمینی که اسطوره های خویش را فراموش کند به اسطورهای کشورهای دیگر دلخوش می کند فرزندان چنین دودمانی بی پناه و آسیب پذیرند . ارد بزرگ

اسطوره ها زاینده اند ! آنان برای فرزندان سرزمین خویش همواره امید به ارمغان می آورند . ارد بزرگ

هیچ گاه در برابر فرزند ، همسرتان را بازخواست نکنید . ارد بزرگ

تنها مادر و پدر خواست های فرزند را بی هیچ چشم داشتی بر آورده می سازند . ارد بزرگ

مادر و پدر ، زندگیشان را با فروتنی به فرزند می بخشند . ارد بزرگ

این دیدگاه اشتباست که بپنداریم مرد توانا ، فرزندی همچون خود خواهد داشت . ارد بزرگ

فرزند نانجیب ، آتش عمر پدر است . ارد بزرگ

فرمانروای بزرگ مردم خویش را در هیچ کجای دنیا از یاد نمی برد و همیشه پناه آنان است . ارد بزرگ

فرمانروا اندیشه خویش را درگیر رخدادهای کوچک نمی کند . ارد بزرگ

سیاست بازان بدانند که فرمانروا همیشه به مردم بدهکار است . ارد بزرگ

سردمداران ناشایست ترسشان از ناکارآمدیشان نیست ، دوری از فرمانروایی آنها را می ترساند ! . ارد بزرگ

سردمداران برای آنکه به توفان مردم گرفتار نشوند باید با امواج دریای آدمیان هماهنگ گردند .مهار دریا غیر ممکن است کسانی که فکر می کنند مردم را با امکانات خود مهار کرده اند دیر یا زود گم می شوند . ارد بزرگ

فرمانروایان نیرومند ، رایزنانی باهوش و کارآمد در کنار خود دارند . ارد بزرگ

بیچاره مردمی که فرمانروایانش رایزن ! ، و رایزنانشان فرمانروا هستند . ارد بزرگ

مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! . ارد بزرگ

فرمانروای دانا می داند ، هیچ ندای با کُشتن خفه نمی شود . ارد بزرگ

فرمانروای دانا ، زخم خورده را بر هیچ کار دیوانی نمی گمارد . ارد بزرگ

خواست فرمانروا باید هم آهنگ با مردم باشد پیشداری او به نابودی اش می انجامد . ارد بزرگ

فرمانروای اندرزگو شایسته فرمانروای نیست تنها آنانی شایسته اند که اهل کارند . ارد بزرگ

همواره سودجویان خود را نگهبانان راستین فرمانروا می دانند . حال آنکه فرمانروای پاکزاد ، به شمار مردم خویش پاسبان دارد . ارد بزرگ

وقتی دیوانسالاران از نزدیکان فرمانروایان شدند دیگر امیدی به رشد کشور نیست . ارد بزرگ

بیچاره مردمی که فرمانروایانشان ، شاگردان رسانه ها باشند . ارد بزرگ

فرمانروایان تنها پاسخگوی زمان حال خویش نیستند آنها به گذشتگان و آیندگان نیز پاسخگویند . ارد بزرگ

فرمانروای شایسته به فکر انتقام از مردم خویش نیست . ارد بزرگ

فرمانروایان هیچگاه نباید از بار کاری که بر دوش گرفته اند شانه خالی کنند اگر هم اشتباهی رخ نموده با دلیری آن را بازگویند . ارد بزرگ

فرمانروایی که نتواند جلوی بیداد بزهکاران و چپاولگران را بگیرد شایستگی گرداندن کشور را ندارد . ارد بزرگ

فرمانروا در برکناری کارمند نابکار زمانی را نباید از دست دهد چون سیاهی کار بزهکار در دید مردم خیلی زود دامن او را نیز خواهد گرفت . ارد بزرگ

به حال سرزمینی که روشنفکرش ، حرف فرمانروایان تمامیت خواه را تکرار می کند باید گریست . ارد بزرگ

بی شرم ترین فرامانروایان آنهایی هستند که ناکارامدی و اشتباهات خود را به مردم نسبت می دهند . ارد بزرگ

فرمانروایان بی خرد ، مردم را شاگرد خویش می پندارند . ارد بزرگ

پادشاهی که مردمش از او فروتر بنشینند در فزونی و برتری نیست او در ته چاه کبر و خود بینی فرو افتاده است . ارد بزرگ

یکی از بزرگترین خوشبختی ها ، خدمت بیشتر به مردم است . ارد بزرگ

میرآب ، به اندازه دهد ، همه دشت سبز خواهد بود . ارد بزرگ

انتخابات مکان شعبده بازی دیوان سالاران نیست ! . ارد بزرگ

امروزه ، انتخابات آزاد تنها راهکار ادامه زندگی سیاسی فرمانروایان است . ارد بزرگ

انتخابات آزاد ، دشمن هیچ یک از باورهای توده مردم نیست . ارد بزرگ

انتخابات درست و سازنده ، ناجی کشور و نادیده گرفتن آن ، پگاه رستاخیزی هولناک است . ارد بزرگ

کشوری که گروه های هدفمند سیاسی ندارد انتخابات هر روز بیشتر به پستی می گراید . ارد بزرگ

دیوان سالاران بر این باور نباشند که انتخابات حقی است که آنها به مردم می دهند ! .ارد بزرگ

انتخابات نیاز به هنجاری خردمندانه دارد خردی که باور همه نخبگان آزاد اندیش کشور باشد . ارد بزرگ

انتخابات پرشگاه سیاسیون برای رسیدن به دستگاه دیوانی نیست اینجا خواست توده آدمیان برای درمان ناراستی هاست . ارد بزرگ

کوچک کنندگان دایره انتخابات ، با بن و ریشه آن دشمن اند . ارد بزرگ

آدمیانی که انتخابات نیک را بی ارزش می انگارند و آنانی که دانسته در بازی انتخابات نادرست رای می دهند هر دو به یک اندازه به سرزمین خویش پشت کرده اند . ارد بزرگ

دودمانی که بزرگان و ریش سفیدانش خوار باشند ، به کالبد بی جانی ماند که خوراک جانوران دیگر شود . ارد بزرگ

از آه و نفرین بزرگان و ریش سفیدان هر ایلی باید ترسید . ارد بزرگ

گِره های که به هزار نامه دادگستری باز نمی شود ، به یک نگاه و یا ندای ریش سفیدی گشاده می گردد . ارد بزرگ

اندیشه و سخن ریش سفیدان برآیند بردباری ، مردمداری و سرد و گرم چشیدگی روزگار است . ارد بزرگ

ریش سفید داراترین به اندیشه است نه به دارایی و اندوخته . ارد بزرگ

ریش سفیدان ، زنجیر ارتباط نسل ها هستند . و خاندان بدون ریش سفید ، گذشته ای کم رنگ دارد و آیین های به جای مانده ، به هزار گونه ، تفسیر می شود . ارد بزرگ

آنانکه تیشه به ریشه بزرگان و ریش سفیدان می زنند خود و فرزندانشان را بی پناه خواهند ساخت . ارد بزرگ

تبار بی ریش سفید ، همچون خانه بی سقف است . ارد بزرگ

نخستین گام بهره کشان کشورها ، ابتدا نابودی بزرگان و ریش سفیدان است و سپس تاراج دارایی آنها . ارد بزرگ

بزرگواری ، بی مهر و دوستی بدست نمی آید . ارد بزرگ

راهی را که در زندگی برگزیده ایم می تواند برآیند بازخورد کنش دیگران ، با ما باشد . پرسش آن که :آیا ماخویشتن خویشتنیم ؟ و آیا همواره باید پاسخگوی برخوردهای بد دیگران باشیم ؟ این پرسش ها را که پاسخ گفتیم ! آزادی در ما بارور می شود . وپس از آن ، آرمانی بزرگ همچون عشق به میهن در چشمه وجودمان جاری می گردد . ارد بزرگ

ابلهان در سرزمین های کوچک همواره سنگ کشورهای بزرگ را به سینه می زنند و هم میهنان خویش را تشویق به بخشش میهن و ناموس خود می کنند . ارد بزرگ

آنهایی که از زادگاه خود می روند تا رشد کنند با سپری شدن روزگار می فهمند بزرگترین گنج زندگی را از دست داده اند و آن زادگاه و میهن است . ارد بزرگ


یک شنبه 4 فروردين 1393برچسب:,

|
 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد

سخنان حکیمانه از بزرگان2

از نزدیکی به کسی که قادر به حفظ اسرار و رموز زندگی خود نیست پرهیز نما .افلاطون

سخن اگر از دل خارج شود به دل هم وارد می شود و اگر با نیت متکلم نباشد توقع مدار که آن تأثیر کند . افلاطون

هر کس در طلب خیر و سعادت دیگران باشد ، بالاخره سعادت خودش را هم به دست خواهد آورد . افلاطون

کامل ترین نوع بی عدالتی آن است که عادل به نظر برسیم در حالی که عادل نیستیم .افلاطون

عشق تنها مرضی است که بیمار از آن لذت می برد .افلاطون

به وسیله فضل و کرم می توان از دشمن انتقام گرفت.افلاطون

تمام طلاهای روی زمین و زیر زمین به قدر یک فضیلت ارزش ندارند .افلاطون

هیچ کوچک را حقیر مشمارید باشد که از شما فزونی یابد .افلاطون

محبت را فراموش نکنید و آن را ناچیز مشمارید .افلاطون

امتحان کن مرد را به فعل او و نه به قول او .افلاطون

زیان رساننده تو معاشرت سه کس است : آنکه ترا به طرب بدارد – آنکه به فریب مغرورت کند – آنکه همت او کوتاه تر از همت تو باشد .افلاطون

موسیقی تاثیر فوق العاده ای در روح انسان دارد و اگر درست به کار رود می تواند زیبایی را در رویاهای روح جایگزین کند . افلاطون

زندگی بدون عشق محال است . برای مردم بی عشق دنیا حکم قبرستان وسیعی دارد .افلاطون

لذتی که از علم حاصل می شود بی آلایش است .افلاطون

فضیلت عبارت است مشابهت روح به مثال اعلی یعنی مشابهت او به خدا .افلاطون

به دیدن کسی که با تو سر سنگین است مرو . با کسی که سخنت را تکذیب کند گفتگو مکن . برای کسی که گوش ندهد حرف نزن .افلاطون

خردمندترین مردم قدرتمندترین است .افلاطون

به هنگام لمس عشق، هر كسی شاعر می‌شود.افلاطون

همین که مرد از حد خود تجاوز کند، یعنی به‌آنجا رسد که محل او نبوده، اخلاق او زشت و خشن می‌گردد. افلاطون

هرچیز را که نگهبان بیشتر بود، استوارتر گردد مگر راز، که نگهبانان آن هرچه بیشتر باشد آشکارتر گردد. افلاطون

نیاز حاجتمند را پیش از این‌که استمداد طلبد، شایسته است که با همت بلند خود نیازمندی او را رفع کنی.افلاطون

نزدیک مباش به‌همنشینی مردمان شرور و بداخلاق، زیرا که طبع تو از طبیعت او شر را می‌دزدد، در حالی که تو آگاه نباشی.افلاطون

نادانی هرکس به‌دو چیز دانسته می‌شود: اول، به‌چیزی که از او نپرسیده‌اند خبر گوید. دوم، سخن‌راندن بیش از ضرورت.افلاطون

لذتی که از علم حاصل می‌شود، لذتی بی‌آلایش است.افلاطون

فقط عدالت است که می‌تواند موجد خوشبختی شود.افلاطون

علاقه‌ای در دنیا شدیدتر از عشق به وطن نیست.افلاطون

عشق بلائی است که همه خواستارش هستند.افلاطون

عزم به‌مصاحبت اشرار نکنید، چه همین که تو را اهانت نکنند، بر تو منت نهند.افلاطون

سعادت جامعه به‌مراتب مهم تر از سعادت فرد می‌باشد.افلاطون

سزاور است مرد عاقل هنگام تناول غذای لذیذ، یادآورد تلخی دارو را و شکم‌بارگی نکند.افلاطون

سزاوار است حاکم را بر وفق و مدارا حد بر مجرم براند و خشونت نکند چه اگر کسی مجرم نبود، حاکم بر مسند نمی‌نشست.افلاطون

سرعت و تندی کار را مجوی، بلکه خوبی و برگزیدگی آن را سعی کن زیرا که مردم از تو نپرسند در چه مدت کار را انجام دادی بلکه خوبی و بی نقصی آن را می‌جویند.افلاطون

زمان ناخوشی را به حساب عمر مشمرید.افلاطون

دنیا را آتش انگار، چنان که برای معاش به کمی آتش کفایت توان کرد، شما نیز با مقداری از نعمت دنیا اکتفا کنید.افلاطون

دشمنان من سه قسمند: گروهی قویتر، جماعتی هم‌وزن و دسته‌ای ضعیف‌تر. طرف شدن با گروه اول موجب نابودی است، با جماعت دوم تا جان در بدن دارم می‌جنگم اما گروه سوم را حتی با التماس رام خواهم ساخت، چون مقابله با خصم ضعیف از مقام انسان در جامعه می‌کاهد و شخص را ناچیز می‌سازد.افلاطون

در دنیا دو نیرو هست: شمشیر و تدبیر، بیشتر اوقات شمشیر مغلوب تدبیر شده‌است.افلاطون

در آئینه نگاه کن، اگر صورت زیبا داری کاری مناسب جمالت انجام ده و اگر قیافه‌ات نامتناسب است، زشتی کردار را به‌زشتی صورت میفزا.افلاطون

خدا در راه فضیلت سدهایی از درد و رنج برپا کرده‌اند اما از طرف دیگر وقتی آدمی بر این مشکلات فائق آمد و از سدها گذشت، فضیلت به‌دست آمده کار آسانی به نظر می‌رسد.افلاطون

حب مال سراسر وجود آدمیان را تسخیر می‌کند و هرگز به‌آنان مجال نمی‌دهد که حتی لحظه‌ای در باره چیزی جز اموال شخص خویش بیندیشند.افلاطون

چون کامیابی رو کند همه خوبند و چون ناکامی سررسد همه بد.افلاطون

تندرستی و زیبائی و نیرومندی و مال‌داری و همه چیزهای دیگری که در دست نیک‌مردان باعث و بانی خیر است، به‌همان اندازه پلید و عامل شرارت خواهد بود، اگر در دست نابکاران و اراذل قرار گیرد.افلاطون

تمول و تقوی چون دو وزنه هستند که در کفه‌های یک ترازو قرار گرفته باشند، بالا رفتن یکی مستلزم پائین رفتن دیگری است.افلاطون

به‌عقیده من تنها فکری که شایسته‌است مغز انسان را به خود مشغول سازد، آینده فرزندان اوست و اندیشه این موضوع که چه‌کار کند تا فرزندانش خوشبخت شوند.افلاطون

به‌ضرورت آمدم در این جهان و به‌حیرت زیستم و به‌کراهت می‌روم.افلاطون

افراط، عمومأ سبب پیدا شدن عکس‌العمل است و تغییری در جهت مخالف پدید می‌آورد خواه در فصول سال باشد، خواه در افراد و خواه در حکومت.افلاطون

اشرار، کسانی را گویند که عیوب مردم را جستجو می‌کنند و به‌آن می‌چسبند و نیکویی آن‌ها را به دست فراموشی می‌سپارند؛ مانند مگسی که در جاهای کثیف می‌نشیند و از جاهای تمیز دوری می‌کند. افلاطون

اگر فقط یکبار حضور خدا را بپذیرید،هرگز به ضرورت دعا و نیایش شک نخواهید کرد.ماهاتما گاندی

من از گناه بدم می آید نه از گناهکار . ماهاتما گاندی

برای کسی که اندیشه عدم خشونت را در خود پرورده است تمام عالم یک خانواده است. نه ترسی به دل دارد و نه کسی از او می ترسد . ماهاتما گاندی

تواضع یعنی تحمل رنج و زحمتی مداوم در راه خدمت به بشریت،خداوند همیشه حاضر و ناظر است.ماهاتما گاندی

در تصور من، بيش از يك مذهب در جهان وجود ندارد، اما همچنين مي انديشم كه اين مذهب، درخت تنومندي است كه داراي شاخه هاي فراوان است و همچنانكه تمام شاخه ها شيره مورد نيازشان را از يك منبع مي گيرند، تمام مذاهب نيز جوهره خود را از يك چشمه مي گيرند كه منبع همه آنهاست. طبيعتاً اگر يك مذهب وجود دارد، يك خدا بيشتر نمي تواند وجود داشته باشد. اما او ناديدني و غير قابل توصيف است و در نتيجه، از نظر ادبي مي توان گفت، او نامهايي به تعداد همه ي انسانهاي روي زمين دارد. اين كه ما او را به چه اسمي مي ناميم، اهميت چنداني ندارد. او يكي است و دوّمي ندارد. ماهاتما گاندی

نباید دانه ای برنج یا تکه ای کاغذ را به هدر دهید وقتتان را نیز. وقت ما به خود ما تعلق ندارد بلکه متعلق به ملت است و ما امانتدارانی هستیم که باید به بهترین نحو از آن بهره بگیریم . ماهاتما گاندی

جنگنده عاشق مرگ است. نه مرگ در بستر بیماری بلکه مرگی که در میدان نبرد سر می رسد… مرگ در هر زمانی خجسته و مبارک است ولی برای جنگنده ای که برای آرمان خود -حقیقت- می میرد خجستگی آن دو چندان است . ماهاتما گاندی

چیزی در درونم مرا وا می دارد رنج خود را با صدای بلند فریاد کنم. من نیک دانسته ام که چه باید بکنم. آنچه در درونم هست و هرگز فریبم نمی دهد اکنون به من می گوید:(باید در مقابل تمام دنیا بایستی حتی اگر تنها بمانی. باید چشم در چشم تمام دنیا بدوزی حتی اگر دنیا با چشمان خون گرفته به تو بنگرد. ترس به دل راه نده. به سخن آن موجود کوچکی که در قلبت خانه دارد اطمینان کن که می گوید: “دوستان همسر و همه چیز و همه کس را رها کن و فقط به آنچه برایش زیسته ای و به خاطرش باید بمیری شهادت بده”). ماهاتما گاندی

دانش الهی از راه کتابها کسب نمی شود. بلکه باید آن را در وجود خود درک کرد . ماهاتما گاندی

کتابها در بهترین صورت خود می توانند فقط وسیله کمک باشند و اغلب هم موجب مزاحمت می شوند . ماهاتما گاندی

عدم خشونت فقط وقتی خواهد بود که ما کسانی را دوست بداریم که از ما نفرت دارند. می دانیم که عمل کردن به این قانون بزرگ محبت چقدر دشوار است. اما آیا انجام تمام کارهای بزرگ دشوار نیست؟ . ماهاتما گاندی

محبت نیرومندترین قدرتی است که جهان در اختیار خود دارد و در عین حال ساده ترین نیرویی است که بتوان تصور کرد . ماهاتما گاندی

وظیفه ما نیست که خطای دیگران را جستجو کنیم وبه قضاوت درباره دیگران بنشینیم.ما باید تمام نیروی خویش را برای قضاوت در کار خودمان صرف کنیم و تا وقتی که حتی یک خطا در خود می بینیم حق نداریم که در کار مردم دیگر دخالت کنیم . ماهاتما گاندی

پیروزی آن نیست که هرگز زمین نخوری، آنست که بعد از هر زمین خوردنی برخیزی. ماهاتما گاندی

تمامی گناهان ، نهانی صورت می گیرد. آن لحظه ای که درک کنیم خداوند حق بر افکار ما گواه است ، شاید رها و آزاد شویم. ماهاتما گاندی

هیچ چیز نمی تواند مانع آن شود که به همسایگان خویش در ماورای مرزهای خود نیز خدمت کنیم . ماهاتما گاندی

خود را قربانی کنیم بهتر است تا دیگران را. ماهاتما گاندی

این مرزها را هرگزخداوند به وجود نیاورده است . ماهاتما گاندی

من به کسانی که از مذهب خود با دیگران سخن می گویند و تبلیغ می کنند مخصوصاً وقتی که منظورشان این است که آنها را به دین خود در آورند هیچ اعتقاد ندارم. مذهب و اعتقاد با گفتار نیست بلکه در کردار است و در این صورت عمل هر کس عامل تبلیغ خواهد بود . ماهاتما گاندی

من از محدودیتها و نارساییهای خود آگاهم و این آگاهی تنها مایه قدرتم می باشد. آنچه در زندگی خود انجام داده ام بیش از هر چیز دیگر در نتیجه اطلاع و قبول محدودیتها و نارساییها بوده است .ماهاتما گاندی

تنها از طریق عشق است که می توانیم به حقیقت برسیم، زیرا خداوند، نه تنها حقیقت است، بلکه عشق نیز هست. در نتیجه، بدون عشق به حقیقت، هیچ تجربه ای از حقیقت وجود نخواهد داشت، به بیانی دیگر ” اگر می خواهیم روزی شاهد نفوذ حقیقت در تمامی جهان باشیم، باید به جایی برسیم که کم اهمیت ترین موجود جهان خلقت را به اندازه خود دوست بداریم و برای رسیدن به چنین جایی، نباید از هیچ یک از ابعاد زندگی بگذریم”. ماهاتما گاندی

انسان نمی تواند در حوزه ای از زندگی خود با درستی و صداقت عمل کند در حالی که در سایر حوزه های زندگیش آلوده نادرستی هاست . زندگی ، واحدی تجزیه ناپذیر است . ماهاتما گاندی

لحظاتی در زندگی پیش می آید که باید به اقدام پرداخت و جلو رفت، حتی اگر نتوان بهترین دوستان را با خود برد. همیشه به هنگامی که چند وظیفه با هم تصادم پیدا می کنند باید ” صدای ضعیف و آرام” درونی داور نهایی باشد . ماهاتما گاندی

در مورد خدا این اشکال هست که نمی توان او را توصیف و بیان کرد. اما توصیف حقیقت در قلب هر بشری نهفته است. حقیقت همان چیزی است که شما در این لحظه، حق می شمارید و همان خداست. اگر کسی همین حقیقت نسبی را بپرستد و پیروی کند می تواند مطمئن باشد که به مرور زمان به حقیقت مطلق یعنی خدا هم نایل خواهد شد . ماهاتما گاندی

هدف ، همـواره از ما دور می شـود ، هر چه به پیشــرفتهای بزرگـتری نائل آییــم، بیش تر به بی ارزشی خود پی می بریم. شادمانی در تلاش نهفته اسـت نه در دستیابی به هدف. تلاشٍ تمام و کمال، عین پیروزی است . ماهاتما گاندی

خشم اسیدی است که به ظرف خود بیشتر از اسیدی که به آن پاشیده می شود ضرر میزند.ماهاتما گاندی

هر روز صبح در جنگل آهوئی از خواب بیدار میشود که میداند باید از شیر تندتر بدود تا طعمه او نگردد ، و شیری که میداند باید از آهوئی تندتر بدود تا گرسنه نماند. مهم نیست که شیر باشی یا آهو ، با طلوع هر آفتاب با تمام توان آماده دویدن باش. نلسون ماندلا

مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر نلسون ماندلا

ما هم به ذهن سلیم و هم قلب نیازمندیم ،شکوه زندگی این نیست که هرگز به زانو در نیائیم ،در این است که هر بار افتادیم دوباره برخیزیم . نلسون ماندلا

زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا

شك هايت را باور نكن و هيچ گاه به باورهايت شك نكن  .نلسون ماندلا

موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن .نلسون ماندلا

بگذارعشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو باکسی .نلسون ماندلا

کوچک باش و عاشق.. که عشق می داند آئین بزرگ کردنت را ...نلسون ماندلا

ما زاده شده ایم تا شکوه و بزرگی خداوندی را که در درونمان است،آشکار سازیم و این امر،همه ی انساتها را در بر میگیرد.نلسون ماندلا

بهترین لذت آدمی این است که بداند نسلی که از او به جا مانده ، ولی حسی برتر از هر لذت موجود این است که بداند مسئولیت خانواده ای بر دوش اوست و هر فردی میتواند از این لذت برخوردار باشد.نلسون ماندلا

اگر قرار باشد خون را با خون شست دچار بدبختی میشویم ،ببخشیم اما فراموش نکنیم! نلسون ماندلا

شجاعت مترادف نترسیدن نیست،بلکه شجاعت به معنای غلبه بر ترس است .نلسون ماندلا

براي آنکه مانع احساس عدم امنيت ديگران در اطرافمان باشيم ، خود را از انظار دور مي سازيم . اما اين کار ما را به جايي نمي رساند . ما متولد شده ايم که شکوه و عظمت خداوند را به نمايش در آوريم . چيزي که در درون ماست . نه در درون برخي از ما ، بلکه در درون تک تک ما . و زماني که به اين نور درونمان اجازه تابيدن مي دهيم ، ناآگاهانه به ديگران نيز اجازه چنين کاري را مي دهيم . نلسون ماندلا

بقای دوستی ها به تفاهم متقابل وابسته است .نلسون ماندلا

آزادی به بریدن زنجیرها از دست و پا خلاصه نمی شود ،آزادی به احترام گذاشتن آزادی دیگران نیز نیاز دارد.نلسون ماندلا

از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حال ات را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو. ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن. زندگی شگفت انگیز است فقط اگربدانید که چطور زندگی کنید .نلسون ماندلا

شما رهبر ارکستر سمفونیک افكار و احساسات خويشيد. نبايد گامهاي خود را با صداي طبل و شيپور ديگران هماهنگ كنيد. گوش به نواي درون خود بسپاريد. نواهايي كه از درونتان بر ميخيزد را هدايت كنيد. الهی قمشه ای

ما موجودات خاكي نيستيم كه به بهشت مي رويم. ما موجودات بهشتي هستيم كه از خاك سر بر آورده ايم. الهی قمشه ای

تنها مانع موجود بر سر شادماني و نشاط، اعتقاد شما به وجود مانع بر اين راه است. به همين دليل راه را اشتباه مي رويد و گرفتار مشكل مي شويد. الهی قمشه ای

وقتی یک دانه ی گیاه میکاری، هزاران هزار دانه میشود، همه اش برای تو.وقتی یک گل به کسی میدهی، هزاران هزار گل از دیگران میگیری؟ می دانی عزیز ، تو روی گنج داری زندگی میکنی و امیدوارم این را بدانی. الهی قمشه ای

سليمان باش و دستور بده. به خشمت بگو : برو اونطرف وايسا. برو و بر سر تكبرم خالي شو. به قهرت بگو: شما بفرماييد و بين من و جناب دروغ قهر برقرار كنيد. به ديو درونت قاطعانه بگو: نـــــــــه ، من غلام ِ تو نيستم. تو غلام مني. مانند سليمان مُـلك وجودت را فرمانروايي كن. الهی قمشه ای

خيلي خوب است كه انسان زيباييهاوخوبيهاراستايش كندوخوبيهاي مردم رابيان كند آنوقت اگراين ستايش براي خودحق باشد برمي گردد به حق ولي اگراين ستايش رابراي اين كردكه به يك چيز دني وحقيري برسد آنوقت اين ستايش مانع ميشود بين انسان وحق ونشانه دلبستگي به اين دنيا است. الهی قمشه ای

مشکل فرصتیست تا چیزی مسی در وجودت را به طلای ناب تبدیل کنی . الهی قمشه ای

کسی که بینایی را خلق کرده است، یقینا بیناست . یک کور نمی تواند بینایی را خلق کند. پس او تو را می بیند. از او کمک بخواه   الهی قمشه ای

انسانها معمولا ما را تشویق می کنند که به بهای از دست دادن کنجکاوی، احتیاط را بر گزینیم و به قیمت از دست دادن ماجراجویی ، به امنیت متوسل شویم، از مجهولات بپرهیزیم و پا به وادی ناشناخته ها نگذاریم. ولی به این حقیقت توجه کنیم که زندگی که در آن لذت کشف کردن نباشد، حتما طعمی امتحان شده دارد و تکراریست...بروید و عالمهای ناشناخته را در وادی علم، هنر و موسیقی کشف کنید و لذت ببرید . الهی قمشه ای

هیچ دعائی بالاترازاین نیست که خدا ما را از خودش دور نکندوهیچ دردی هم بالاترازدردهجران نیست .الهی قمشه ای

اگر می گویند ذکر کنید ، منظور این نیست که یک تسبیح دستمون بگیریم و بگوییم: یا الله ، یا رحمان ، یا رحیم و ... ،اسم ببریم!  اینها ذکر نیست.  ذکر اینست که او در کل زندگی ما حضور داشته باشه.   اگر یک اسم خدا جمیل است، پس باید در معماریمان باشد، توی رفتارهایمان باشد، تو لباسمون باشد تو ظاهر و باطنمون باید باشد، تو صحبت کردنمون باید باشد.   کو جمیل!؟ که تو می گویی من ذاکرم!    هر کس ذاکر نباشد به اسماء الله زندگیش سخت می شود، معیشتش تنگ می شود . الهی قمشه ای

در زندگی مهم این  نیست که به ایده آل زندگی تان برسید بلکه مهم این است که در مسیر رسیدن به ایده آل زندگی تان حرکت کنید . الهی قمشه ای

احوال پرسي هاي ما بصورت تعارف درآمده و سريع تمام مي شود ولي وقتي مي گوييم حال تو چطوره؟ يعني واقعاً دلم مي خواهد بدانم و مي خواهم بيايم در زندگي تو و بدانم چه نيازي داري؟ ما اگر واقعا حال هم را بپرسيم خيلي ازمشكلات حل مي شود. الهی قمشه ای

آدم فقط وقتي گول مي خورد كه صاف نيست وگرنه نمي شودكه انسان فرق دروغ با راست رانفهمد چون دروغ خيلي طعم و بو و مزه اش با راست فرق مي كند
بوي كبر و بوي حرص و بوي آز درسخن گفتن بيايد چون پياز ،آنچان كه اگر شامه ظاهري ماسالم باشد بوي پياز را مي توانيم تشخيص دهيم
اگرشامه باطني ما هم سالم باشدمي توانيم تشخيص دهيم و مي توانيم اطلاعات رابگيريم . الهی قمشه ای

انسان آزاد آفریده شده است اما همیشه در زنجیری است که خود بافته است. ژان ژاک روسو

افراد سست اراده همیشه منتظر معجزه ها و رویدادهای شگفت انگیزند اما افراد قوی ، خود آفریننده معجزه ها و رویدادهای شگفت انگیزند. ژان ژاک روسو

سعی کنید همانگونه باشید که می خواهید دیگران شما را (آنگونه) ببینند .ژان ژاک روسو

ساده ترین درس زندگی این است ،هرگز کسی را آزار نده.ژان ژاک روسو

آسایش زمان نمیشناسد ،هرگاه خسته شدی بیاسای.ژان ژاک روسو

برای آنکه بتوانیم کسی رادوست داشته باشیم به زمان و آگاهی نیاز داریم . برای دوست داشتن ابتدا باید داوری کرد و برای برتری دادن ،باید نخست سنجید.ژان ژاک روسو

به طور کلی اشخاصی که زیاد میدانند ، کم حرف میزنند و کسانی که کم میدانند ، پرحرف هستند. ژان ژاک روسو

فحش دلیل کسانی است که حق ندارند.ژان ژاک روسو

بزرگترین تفاوت انسان و حیوان ،فهم و اندیشه نیست ،بلکه اراده و اختیار اوست.ژان ژاک روسو

مردم بدون عشق کورانی هستند که به هیچ وجه به منزل نخواهند رسید.ژان ژاک روسو

میتوان حقیقتی را دوست نداشت ، اما نمیتوان منکر آن شد. ژان ژاک روسو

امید و آرزو آخرین چیزی است که دست از گریبان بشر برمی دارد.ژان ژاک روسو

احساس دل ، بالاتر از منطق است.ژان ژاک روسو

بیش از سخن گفتن گفتارت را بسنج ، چنان که بیش از کاشتن تخم شخم میزنی.ژان ژاک روسو

آنچه بار زندگی را بر دوش ما سنگین تر میسازد ، عموماً زیاده روی در خود زندگی است .ژان ژاک روسو

انسان از مادر ، آزاده آفریده شد .ژان ژاک روسو

اندیشه های صرفاً ذهنی و کلی ،منشا بزرگترین خطاهای بشرند.ژان ژاک روسو

هر پدیده ای زمانی که از دست آفریدگارش بیرون می آید خوب است و همین که بدست انسانها می افتد به تباهی میگراید .ژان ژاک روسو

ایمان داشتن به توانایی های خویش ، نیمی از موفقیت و کامیابی است .ژان ژاک روسو

بهترین وسیله برای جلب محبت دیگران ، نیکی کردن به آنهاست.ژان ژاک روسو

در مقابل همه چیز میتوان مقاومت کرد جز نیکی و خوبی.ژان ژاک روسو

هر کس لطف بهار میخواهد باید دشواری زمستان را تحمل کند.ژان ژاک روسو

رفتار هر انسان آیینه ای است که او چهره خود را در آن نشان میدهد. گوته

رویاهای کوچک را آرزو نکن ، زیرا برای تکان دادن قلبت به اندازه کافی قدرت ندارند. گوته

خدایا! چه خوشبختی بالاتر از این ، که هم عاشق و هم معشوق بودن .گوته

دارو بسیار است ، اما تعداد کمی از آنها تاثیر گذارند.گوته

اخلاق را طوفان های روزگار تقویت میکند.گوته

شیفتگی آن است که چشمان زنی را دوست بدارید ،بی آنکه رنگ آنرا بیاد آورید.گوته

چه شادیهایی که زیر پای انسان سرکوب شدند ،زیرا بیشتر افراد به آسمان توجه دارند و آنچه را که زیر پاهایشان است نادیده میگیرند !گوته

زندگی را هرگونه که نگاه میکنی زیباست.گوته

شوهر مغز خانه است و زن ،قلب ان.گوته

تا مرد خاموش است براو خطری نیست ، زیرا سرنوشت او به زبانش بسته است.گوته

از خود مپرس که از نکویی تو چه کس بهره خواهد برد . نان خود را به آب فکن ،بلاخره کسی آنرا خواهد خورد.گوته

نیکی را فقط برای نفس نیکوکاری انجام بده ، اگر هم به فرزندانت پاداشی نرسد ، به یقین نودگانت از آن بهره خواهند برد.گوته

اگر خواهی همیشه خرسند باشی همیشه راضی باش.گوته

دلی که خانه غرور است کانون محبت نشود .گوته

آنجا که آتش فروزان است ، ظلمت شب را یارای بقا نیست .گوته

جوانی خود ، مستی بی شراب است .گوته

گاه خاموشی بهتر از سخن از راز دل خبر میدهد.گوته

تا راز "بمیر تا زنده شوی" را در نیابی ، میهمان گمنامی در سرزمین ظلمت بیش نخواهی بود .گوته

زبان به ستایش آنکس میگشایم که در پی آتشی است تا خویشتن را پروانه وار بسوزاند.گوته

زیاده روی در گفتار برای زنان خیلی طیعی تر از راستگویی است.گوته

مرد عمل وجدان ندارد ، تنها مرد اندیشه است که با وجدان است .گوته

آنجا که نور بیشتر است سایه های سیاه تری می توان یافت .گوته

قله ها را مگر با پیمودن را ه های پیچ در پیچ نمی توان فتح کرد.گوته

سخن گفتن یک نوع نیاز است ، ولی گوش دادن هنر است .گوته

اگر مردم زبان یکدیگر را میفهمیدند ، اختلاف از میان برداشته میشد.گوته

کسی که میخواهد رازی را حفظ کند باید این واقعیت را که رازی دارد ، پنهان کند .گوته

دوستی مثل اسناد کهنه است ،قدمت تاریخ آن را قیمتی می کند.گوته

خوشبخت ترین فرد کسی است که خوشبختی را در خانه خود جستجو کند.گوته

برخی نومیدانه در قید بندگی هستند و به غلط چنین میپندارند که آزادند.گوته

وجود خار در گل مایه اندوه ماست ، وجود گل در کنار خار باید مایه شادی ما باشد.گوته

روحی که زیبایی را میبیند گاهی تنها می ماند .گوته

بزرگترین مشکل ها جایی نهفته است که ما هرگز انتظارش را نداریم.گوته

اگرزندگی بی نهایت شادتر بود اگر در 80 سالگی به دنیا می آمدیم و به تدریج به 18 سالگی می رسیدیم. مارک تواین

بزرگان به كارهای كوچك و بی اهمیت بسیار زود رسیدگی می كنند. مارک تواین

کار یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش باشید و بازی یعنی هر چیزی که مجبور به انجام دادنش نباشید. مارک تواین

تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب. مارک تواین

يك دروغ ممكن است دنيا را دور بزند و به جاي اولش برگردد؛ اما در همين مدت، يك حقيقت هنوز دارد بند كفش هاي خود را مي بندد تا حركت كند. مارک تواین

مشکل این نیست که تعداد احمق ها زیاد است ،مشکل در توزیع نامناسب آن هاست. مارک تواین

وقتی جوانتر بودم همه چيز را به خاطر می‌آوردم، حالا می‌خواست اتفاق افتاده باشد يا نه! مارک تواین

عشق عينک سبزی است که با آن انسان کاه را يونجه می‌بيند. مارک تواین

برای بهترین ایده منتظر نمان ، ایده بهتر را انجام بده ، بهترین نیز به دنبال آن خواهد آمد. مارک تواین

الماس را جز در قعر زمین نمی توان یافت و حقایق را جز در اعماق فکر نمی توان کشف کرد. مارک تواین

بخشندگي، انتشار بوي گل بنفشه به ته كفش است كه لگدمالش كرده است. مارک تواین

زندگي، چيزي جز مبارزه ميان عاطفه و عقل نيست. مارک تواین

چاپلوسها تنها، همانند دوست هستند. همانطوري كه گرگ ها به سگ ها شباهت دارند. مارک تواین

کاش هیچوقت حس ترس را تجربه و کشف نمیکردم.این حس لحظه هایم را خراب و شادیم را از بین میبرد. مارک تواین

بهتر است دهانت را ببندي و احمق بنظر برسي، تا اينكه بازش كني و همه بفهمند كه به راستي احمقي! مارک تواین

كسي كه نتواند خود را مهار كند، بدون شك قادر به مهار ديگران هم نخواهد بود. مارک تواین

بيست سال بعد، بابت كارهايي كه نكرده اي بيشتر افسوس مي خوري تا بابت كارهايي كه كرده اي. بنابراين، روحيه تسليم پذيري را كنار بگذار، از حاشيه امنيت بيرون بيا، جستجو كن، بگرد، آرزو كن و كشف كن. مارک تواین

راز پيشرفت در آغاز كردن است. راز آغاز كردن در آن است كه وظايف سخت و پيچيده ي خود را به وظايف كوچكي كه قابل مديريت كردن باشند، بشكنيد و سپس از نخستين آنها آغاز كنيد. مارک تواین

انسان براي كسب محبت دست به خيلي كارها مي زند؛ اما براي تحريك حسادت ديگران هر كاري كه از دستش ساخته باشد، انجام مي دهد. مارک تواین

سعي نكن به يك خوك آواز خواندن ياد بدهي؛ هم وقت خودت را هدر مي دهي و هم خوك را اذيت مي كني. مارک تواین

آسمان هركس به اندازه ي روشني و تاري قلب او، روشن يا تار است. مارک تواین

بهترين راه براي درك هر چیز ، تجربه‌ كردن آن است.چون با حدس و گمان هیچوقت دانا نخواهی شد. مارک تواین

ما در عمر خود نگران دشواریها و سختیهایی زیادی هستیم که بیشتر آنها هرگز روی نمیدهد. مارک تواین

صادق ترین،بی توقع ترین،مفیدترین و دائمی ترین رفیق برای هر کسی کتاب است. مارک تواین

دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند. کوروش کبیر

خداوندا دستهایم خالی است ودلم غرق در آرزوها -یا به قدرت بیکرانت دستانم را توانا گردان یا دلم را ازآرزوهای دست نیافتنی خالی کن کوروش کبیر

اگر میخواهید دشمنان خود را تنبیه کنید به دوستان خود محبت کنید. کوروش کبیر

آنچه جذاب است سهولت نيست، دشواري هم نيست، بلکه دشواري رسيدن به سهولت است .کوروش کبیر

وقتي توبيخ را با تمجيد پايان مي دهيد، افراد درباره رفتار و عملکرد خود فکر مي کنند، نه رفتار و عملکرد شما .کورش کبیر

سخت کوشي هرگز کسي را نکشته است، نگراني از آن است که انسان را از بين مي برد .کوروش کبیر

پيش از آنکه پاسخي بدهي با يک نفر مشورت کن ولي پيش از آنکه تصميم بگيري با چند نفر .کوروش کبیر

تنها راهي که به شکست مي انجامد، تلاش نکردن است .کوروش کبیر

دشوارترين قدم، همان قدم اول است .کوروش کبیر

عمر شما از زماني شروع مي شود که اختيار سرنوشت خويش را در دست مي گيريد .کوروش کبیر

باران باش و ببار نپرس كاسه هاي خالي از آن كيست.کورش کبیر

من یاور یقین و عدالتم من زندگی ها خواهم ساخت، من خوشی های بسیار خواهم آورد من ملتم را سربلند ساحت زمین خواهم کرد، زیرا شادمانی او شادمانی من است.کوروش کبیر

هرچه بالاتر روی، از نظر آنان كه پرواز نمی دانند كوچكتر به نظر خواهی رسید. آندره ژید

هیچ كس موفق نمی شود سرزمین جدیدی را كشف كند، مگر اینكه بپذیرد مدت زیادی رنگ خشكی را نبیند. آندره ژید

بهتر است برای چیزی كه هستی، مورد نفرت باشی تا اینكه برای چیزی كه نیستی محبوب باشی. آندره ژید

كارهایی هست كه دیگران هم می توانند انجام دهند، آن را انجام نده. حرفهایی هست كه دیگران هم می توانند بزنند، آن را بیان نكن و چیزهایی هست كه دیگران هم می توانند بنویسند، آن را ننویس! كاری را بكن كه فقط تو می توانی انجامش بدهی.  آندره ژید

به نظر من، ما روزی خواهیم مرد كه نخواهیم و نتوانیم از زیبایی لذت ببریم و درصدد نباشیم آن را دوست بداریم.  آندره ژید

زیباترین مطالب آنهایی است كه با جنون شروع شده اند اما خردمندانه نوشته شده اند.  آندره ژید

به كسی كه حقیقت را جستجو می كند باور داشته باش و به كسی كه مدعی دستیابی به حقیقت است شك كن. آندره ژید

همه چیز پیش تر گفته شده، اما چون كسی گوش نكرده، دوباره برمی گردیم و تكرارش می كنیم. آندره ژید

مجازاتی در جهنم وجود ندارد جز اینكه مجبوری كارهای ناتمام را تمام كنی. آندره ژید

 


یک شنبه 4 فروردين 1393برچسب:,

|
 
{background:url('http://upload7.ir/imgs/2014-03/42176368880498725927.jpg') no-repeat center top


به وبلاگ خودتون خوش آمدید

http://upload7.ir/imgs/2014-03/42176368880498725927.jpg

 

 

مریم

 

5 ارديبهشت 1393
7 فروردين 1393
2 فروردين 1393
1 فروردين 1393
7 اسفند 1392
6 اسفند 1392
4 اسفند 1392
3 اسفند 1392
2 اسفند 1392
1 اسفند 1392

 

تفاوتهای جالب چپ دست ها وراست دستها
آموزش فال قهوه
سخت افزار نورومورفیک‌ جدید، مغز انسان را شبیه‌سازی خواهد کرد
دانستیهای جالب در مورد گیتار
بهترین روش برای حرف زدن با همسر
شگفتی های خلقت
اشعار حسین پناهی
سخنان حکیمانه از بزرگان4
سخنان حکیمانه از بزرگان3
سخنان حکیمانه از بزرگان2

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق شکسته و آدرس maryam856.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





عاشقانه علیرضا
فارین
پرنیا
سروش
فوژان
سر دنده ال ای دی led
ردیاب مخفی خودرو

 

ارسال دستگاه از چین به ایران
حمل از دبی
قلاده اتوماتیک ضد پارس
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

جوک و اس ام اس

نازترین عکسهای ایرانی

 


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 24
بازدید دیروز : 73
بازدید هفته : 98
بازدید ماه : 97
بازدید کل : 42880
تعداد مطالب : 100
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1



قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ

Up Page

.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->